سکته مغزی (هموراژ مغزی) عارضهای نورولوژیک است که بر اثر اختلال در خونرسانی به یک ناحیه از مغز ایجاد میشود. خبر بد این است که آمار سکته مغزی در ایران نگران کننده است و طبق بررسیها، سن سکته مغزی در ایران ۱۰ سال پایینتر از سایر کشورهاست. و خبرخوب این است که سکته مغزی میتواند پیشگیری و درمان شود. بنابراین لازم است تا همهی ما در مورد این عارضه و دلایل بروز آن بیشتر بدانیم. در این مقاله با ما همراه باشید تا با یکی از علتهای بروز سکته مغزی، یعنی خونریزی مغزی آشنا شوید.
در واقع خونریزی مغزی، نوعی سکته مغزی است که طی آن به دلیل پارگی یک شریان در مغز، خونریزی موضعی در بافتهای اطراف بهوجود میآید و در عرض چند دقیقه سلولهای مغزی را از بین میبرد. ریشهی یونانی واژهی خون، hemo است و Hemorrhage به معنای سرازیر شدن خون است. خونریزیهای مغزی، خونریزیهای داخل جمجمه یا خونریزیهای درونمغزی نیز نامیده میشوند. حدود ۱۳ درصد از سکتههای مغزی بهدلیل خونریزیهای مغزی اتفاق میافتند.
خونریزی مغزی چندین علامت دارد. برخی سردرد را اولین نشانهی خونریزی مغزی میدانند، اما بسیاری از مواقع وجود دارد که فرد با وجود خونریزی مغزی اصلا دچار سردرد نیست. خونریزی مغزی یک مشکل اورژانسی است و نیاز به پیگیری و درمان فوری دارد، درغیر اینصورت میتواند به آسیبهای دائمی یا حتی مرگ بینجامد. بنابراین اگر یک یا چند مورد از علائم را دارید، یا مواردی که در ادامه توضیح میدهیم را تجربه کردید، حتما آن را جدی بگیرید و بهمحض احساس خطر به اورژانس مراجعه کنید. اقدام به موقع میتواند جلوی آسیب بیشتر و عوارض خونریزی مغزی را بگیرد.
در صورتی که خون ناشی از ضربه (آسیب) بافتهای مغزی را تحریک کند، آنها متورم میشوند. به این وضعیت اِدم مغزی گفته میشود. این خون بهشکل یک توده جمع میشود که به آن هماتوم میگویند. این وضعیت باعث افزایش فشار روی بافت مغزی اطراف، کاهش جریان خون حیاتی و به دنبال آن مرگ سلولهای مغزی میشود. محل خونریزی میتواند در داخل مغز، بین مغز و غشاهای اطراف آن، بین لایههای پوشانندهی مغز یا بین جمجمه و پوشش مغز باشد.
علائم خونریزیمغزی میتوانند بسته به عوامل مختلفی مانند محل خونریزی، شدت خونریزی و میزان بافتهایی که تحتتأثیر خونریزی قرار گرفتهاند، متفاوت باشند. علائم گاهی بهطور ناگهانی و گاهی بهمرور زمان ظاهر شده و وخیمتر میشوند. تجربهی هر کدام از علائم زیر میتواند نشانهی بروز خونریزی مغزی در شما باشد. این خطر را جدی بگیرید و به سرعت به اورژانس مراجعه کنید. علائم خونریزی مغزی عبارتاند از:
همواره در نظر داشته باشید که بسیاری از این علائم، اغلب بر اثر شرایط و بیماریهای دیگری بهجز خونریزی مغزی بهوجود میآیند.
وضعیت بیمار پس از خونریزی مغزی به اندازهی خونریزی و میزان تورم بستگی دارد. برخی از بیماران بهطور کامل بهبود مییابند. عوارض احتمالی خونریزیمغزی عبارتاند از: سکته مغزی، کاهش عملکرد مغز یا عوارض جانبی ناشی از داروها یا درمانها و حتی مرگ بیمار با وجود درمان پزشکی فوری.
با توجه به اینکه معمولا خونریزیهای مغزی بر اثر عوامل خطر خاصی ایجاد میشوند، با رعایت موارد زیر میتوان خطر خونریزی مغزی را کاهش داد.
پس از مراجعه به پزشک، براساس علائمتان تشخیص میدهد که کدام بخش از مغزتان آسیب دیده است. به علاوه پزشک در صورت وم، انواع آزمایشهای تصویربرداری مانند سیتی اسکن (برای تشخیص خونریزی داخلی یا تجمع خون)، MRI یا حتی آزمایش عصبشناختی یا معاینهی چشم به عنوان نشانگر تورم عصب بینایی را انجام میدهد. پونکسیون کمری (نمونهبرداری از مایع مغزینخاعی) معمولا انجام نمیشود، چون ممکن است خطرناک باشد و شرایط بیمار را وخیمتر کند.
درمان خونریزی مغزی با توجه به محل، علت و میزان خونریزی متفاوت است. برای مثال معمولا برای کاهش تورم و جلوگیری از خونریزی، عمل جراحی لازم است. داروهای خاصی هم ممکن است تجویز شوند که شامل مُسکنها، کورتیکواستروئیدها یا دیورتیکها (ادرارآورها) برای کاهش تورم و داروهای ضدتشنج برای کنترل تشنجها هستند.
تومور مغزی تودهای از سلولهای مغزی است که بر اثر رشد غیرطبیعی سلولها ایجاد میشود و میتواند خوشخیم یا بدخیم باشد. به علاوه تومور مغزی در شکلها و اندازههای مختلف ایجاد میشود و علائم آن بسته به محلی از مغز که در آن رشد کرده، متفاوت است. برای مثال اگر تومور فرد در منطقهای از مغز باشد که حرکات بازوها و بینایی را کنترل میکند، علائم تومور مغزی ضعف اندام و تاری دید خواهد بود. در ادامهی این مطلب با برخی علائم تومور مغزی آشنا خواهید شد تا در صورت بروز آنها در خود و یا اطرافیانتان بتوانید به سرعت برای تشخیص و درمان آن اقدام کنید.
معمولا شایعترین نشانهی وجود تومور تشنج است. تومور باعث ایجاد تحریکاتی در مغز میشود که این تحریکات منجر به فعالیت غیرقابل کنترل عصبهای مغزی خواهد شد. بنابراین حرکات غیرعادی از فرد سر میزند. تشنج هم مانند تومور، انواع مختلفی دارد. ممکن است یک اندام یا بخشی از صورت دچار حرکات ناگهانی و سریع شود یا تمام بدن شروع به تشنج کند.
یکی دیگر از نشانههای احتمالی تومور مغزی وقوع بیحسی در قسمتی از بدن یا صورت است. بهخصوص در صورت قرار داشتن تومور مغزی روی قسمت ساقهی مغز (محل ارتباط مغز با طناب نخاعی)، بیحسی و حرکات نامنظم ایجاد میشود.
اگر انجام امور سادهای مانند استفاده از دستهکلید برایتان دشوار است، برای راه رفتن و حفظ تعادلتان با مشکل مواجه هستید، یا با دست، بازو، و پاهایتان درگیر هستید، همهی این موارد میتوانند از علائم تومور مغزی باشند. به طور کلی مشکل در تکلم، بلع یا کنترل حالات چهره هم از نشانههای احتمالی وجود مشکلی در سر شما است.
دوبینی، تاری، و از بین رفتن دید، با وجود تومور در ارتباط است. گاهی فرد نقاط یا اشکال متحرکی را میبینید که به اورا (تشعشع نورانی) معروف هستند.
بروز حالت تهوع یا احساس ناراحتی در معده مخصوصا در مواردی که دلیلی برای آن یافت نشود، میتواند از علائم تومور مغزی باشد.
با وجودی که تومورها معمولا تغییرات بزرگی در رفتار و شخصیت فرد ایجاد میکنند، اما در فرد مبتلا به تومور یادآوری اتفاقات، احساس سردرگمی و موضوعات غیرعاطفی شایعتر است.
نگران نباشید. برخلاف تصور رایج، سردرد معمولا از علائم اولیهی تومور مغزی در نظر گرفته نمیشود. ممکن است که سردرد از علائم ابتلا به تومورهای بزرگ باشد ولی جزو نشانههای اولیهی فوری نیست.
گاهی دیده شده که برخی اختلالات ژنتیکی منجر به ایجاد تومور مغزی شود. ولی بیشتر تومورهای مغزی در افرادی ظاهر شده است که نه تنها مستعد ابتلا به آن نبودهاند، بلکه عوامل خطرناک شناختهشدهای هم داشتهاند. از نظر سنی هم به طور کلی افراد در هر سنی میتوانند مبتلا به تومور مغزی شوند، ولی احتمال ابتلای کودکان و بزرگسالان بالای ۶۰ سال به تومور مغزی بالاتر است.
پژوهشها ثابت کردهاند که برخلاف آنچه شایع شده، تلفن همراه نمیتواند عامل خطرناکی در بروز تومور باشد. در واقع تاکنون هیچ مدرک مستندی یافت نشده که بتواند ارتباط بین استفاده از تلفن همراه و ایجاد تومور مغزی را تأیید کند.
متداولترین روشهای درمان تومورهای مغزی بزرگ و بدخیم شامل دارودرمانی، عمل جراحی، اشعهدرمانی و شیمیدرمانی است. خبر خوشحالکننده اینکه همهی تومورهای مغزی خطرناک نیستند. بسیاری از تومورها کوچک و در مراحل اولیه هستند و حتی به درمان هم نیازی ندارند. در صورت تشخیص این نوع از تومورها توسط پزشک، فقط میزان رشد و تغییرات آنها در دورههای زمانی مشخص بررسی میشود.
تیک عصبی در واقع حرکت سریع، ناخواسته، و تکراری ماهیچههای بدن است که موجب اختلال در فعالیت حرکتی فرد میشود. در سنین کودکی تا حدود ۵ سالگی، بروز این مشکل عادی است ولی بهندرت در بزرگسالی رخ میدهد. تیک عصبی مشکلی جدی است که اگر به موقع برای درمانش اقدام نشود گسترش مییابد و حتی قادر به ایجاد اختلال در فعالیتهای روزانه نیز هست. با طولانیشدن تیک بیش از یک سال، بیماری به نام سندروم تورِت ایجاد میشود که لازم است جداگانه برای درمان و رفع آن اقدام شود.
تیک عصبی در دو نوع متفاوت وجود دارد؛ تیکِ عصبی حرکتی که حرکات بدن را تحت تأثیر زیادی قرار میدهد و تیک عصبی صوتی که روی صدای افراد تأثیرگذار است. از علائم تیک عصبی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
تیک عصبی به دلایل مختلفی نظیر اضطراب، استرس، خستگی، هیجان یا حتی شادی ظاهر میشود. تمرکز روی این مشکل و صحبت مدام در مورد این اختلال هم منجر به وخامت آن خواهد شد.
معمولا در ابتدا این مشکل با احساسی ناخوشایند در بدن آغاز میشود. ادامهی این احساس ناخوشایند در بدن منجر به تیک میشود.
در بیشتر موارد تیکِ عصبی مشکل جدی و خطرناکی نیست و منجر به تخریب مغز نخواهد شد در واقع در صورت جدی نبودن مشکل، به همان سرعتی که ظاهر شده است، برطرف میشود.
ولی در برخی موارد که علائم آن آزاردهنده و جدیتر هستند، یا کودکتان دچار چنین مشکلی است، بهتر است به پزشک مراجعه کنید. به طور کلی در صورت مشاهدهی علائم زیر مراجعه به پزشک ضروری است:
در صورتی که علائم تیکِ عصبی چندان جدی و شدید نباشد، معمولا با درمانهای خانگی برطرف خواهد شد. به عنوان مثال تلاش برای کاهش استرس و خستگیهای روزمره موجب خواهد شد که این اختلال تا میزان زیادی از بین برود.
اما درصورت بروز تاثیرات منفی و اختلال در زندگی عادی و روزمرهتان، لازم است پزشک برای انجام یک یا ترکیبی از درمانهای زیر اقدام کند.
روشهای روان درمانی شامل:ERP که به معنای قرارگیری بیمار در حالت تیک با عادتکردن به آن است. یعنی فرد درگیر تیک عصبی قادر به پیشبینی و کنترل آن خواهد بود.
درمان با ایجاد عادات مع: در این روش با شکلگیری عادتهای حرکتی در فرد، حرکتهای ناشی از تیک عصبی خنثی میشوند. در واقع با تقویت مستمر عادتهای حرکتی جدید و خنثیکننده، پس از مدتی تیکهای عصبی از بین خواهند رفت.
روشهای درمان دارویی نیز وجود دارد که در کنار روشهای رواندرمانی یا در صورت عدم تاثیر آنها در بهبود بیمار، مورد استفاده قرار میگیرند.
با گذشت زمان، برخی تیکها کاملا از بین میروند و برخی شدیدتر میشوند. گاهی اوقات ممکن است بروز تیکها فقط چند ماه طول بکشد، ولی در بیشتر مواقع حتی تا چند سال نیز بیمار را درگیر میکند. معمولا این مشکل از حوالی ۸ سالگی تا بلوغ شکل میگیرد و بعد از بلوغ حادتر هم میشود.
پژوهشها نشان میدهد که:
از هر ۳ نفر، ۱ نفر در بزرگسالی هرگز تیکِ عصبی را تجربه نخواهد کرد.
از هر ۳ نفر، ۱ نفر در بزرگسالی فقط تا حدی خفیف، تیک عصبی را تجربه میکند.
از هر ۳ نفر، ۱ نفر در بزرگسالی درصورت وقوع تیک عصبی، با علائم و مشکلات شدید مواجه خواهدشد.
علت بروز تیکِ عصبی دقیقا مشخص نشده است. به طور کلی این مشکل به دلیل تغییرات بخشهایی از مغز که کنترل حرکات را برعهده دارند، رخ میدهد. البته بهنظر میرسد که این اختلال تا حد زیادی ریشهی ارثی و خانوادگی دارد و حتی گاهی به عنوان عوارض مشکلات دیگری مانند اختلال وسواس و بیشفعالی در فرد ظاهر میشود.
به علاوه، بیماریهای مانند هانتینگتون و اختلالات مغزی نیز قادر به ایجاد تیک عصبی هستند و مصرف برخی مواد مخدر مانند کوکائین و آمفتامین هم موجب بروز تیک عصبی میشود.
معمولا برای بیشتر افراد تفاوت میان استرس و اضطراب مشخص نیست. حتی بیشتر افراد فکر میکنند هر دو یک چیز هستند و این دو واژه را بهجای یکدیگر استفاده میکنند. با وجودی که هر دو واژهی استرس و اضطراب برای بیان احساسات و افکار منفی بهکار میروند، ولی در واقع دو اختلال روانی جدا از هم هستند. درک تفاوت استرس و اضطراب، نیاز به دقت زیادی دارد و شاید دلیل اینکه مردم تفاوتی بین استرس و اضطراب قائل نمیشوند، این باشد که نشانههای جسمانی که در هنگام استرس و اضطراب حس میکنند همسان است. علائم مختلفی مانند افزایش ضربان قلب، تنش و ناراحتی در ماهیچهها، و بیخوابی ممکن است هنگام وقوع هر دوی این حالات نمود پیدا کند. در این مقاله تفاوت استرس و اضطراب را بررسی خواهیم کرد تا شما با شناخت دقیق هر یک از این اختلالات بتوانید زودتر به مشکل خود پی ببرید و حالتان را سریعتر خوب کنید.
روشنترین تفاوت میان استرس واضطراب این است که استرس دلیل مشخصی دارد، ولی برای اضطراب دلیل خاصی نمیتوان یافت. به علاوه استرس معمولا، تجربهای موقتی است، در حالی که اضطراب، یک مشکل دائمی و رایج دربارهی سلامت روح و روان افراد است.
استرس واکنش بدن در برابر تغییرها و چالشهاست و از نظر مدت زمان و شدت، در افراد مختلف متفاوت است. اضطراب، حالتی از احساس هراس و ترس و نگرانی است. زمانیکه مرز میان استرس و اضطراب در نظرتان بسیار باریک شد، به خودتان یادآوری کنید که استرس میتواند محرکی برای ایجاد اضطراب باشد و اضطراب میتواند یک نمود بیرونی از استرس حاد باشد.
استرس واکنشی به مشکلات و فشارها، و اضطراب واکنشی به استرسها است. ولی غالبا افرادی که اضطراب دارند، معمولا تحت فشار عوامل استرسزای بیرونی نیز هستند. پس برای شناسایی دقیق تفاوت میان استرس و اضطراب، باید بهدقت حالواحوال خود را بررسی کنید. اگر عواملی مانند فشار امتحان، پروژههای کاری، تکالیف مدرسه یا انتظارات بیش از حد اطرافیانتان منجر به خستگی و آشفتگیتان شده است، پس دچار استرس شدهاید.
ولی در صورتی که به طور کلی احساس ترس و ناراحتی وجودتان را احاطه کرده است، و بیش از اینکه نگران امروزتان باشید، از آیندهتان هراس دارید، یا اگر عاملی که باعث نگرانیتان شده بهطور روشن و از نزدیک در زندگیتان تأثیرگذار نیست، یا علت نگرانیهایتان را درک نمیکنید؛ باید گفت بیشتر دچار اضطراب هستید تا استرس. مطابق تعاریف علمی متخصصان، استرس به معنی احساس قرارگرفتن تحت فشارهای روانی و احساسی است، درحالیکه اضطراب، احساسی است شامل نگرانی، ناراحتی، و ترس.
استرس زمانی به پایان خواهد رسید که رویدادی که آن را ایجاد کرده، تمام شود. اگر صرفا دچار استرس هستید، برای رفع آن باید منبع و عامل اصلی این استرس را پیدا و برای رفع آن تلاش کنید.
دیوید اشپیگل (David Spiegle) استاد علومرفتاری و روانپزشکی دانشگاه استنفورد در مورد تفاوت میان این دو اختلال میگوید: «تفاوت کلیدی میان استرس و اضطراب، در احساس درماندگی است… اراده داشته باشید و با استرستان مبارزه کنید. همین مبارزه از احساس درماندگی شما خواهد کاست.» جالب است بدانید استرس در بیشتر مواقع با اقدامی عملی برطرف میشود، اما حل مشکل اضطراب به مشاوره، دارودرمانی و مراجعه به متخصص نیاز دارد.
به طور کلی داشتن اضطِراب در زندگی افراد اجتنابناپذیر است و همه ما تاکنون سطحی از اضطراب را تجربه کردهایم. گاهی مشکلات کاری و شبیه به آن به اضطراب، بیخوابی و حتی ترسهای مرضی اجتماعی منجر میشوند. ولی اگر خودتان مشکلاتتان را مدیریت و با آنها مقابله نکنید، تجربهی استرس و اضطراب در زندگیتان همیشگی خواهد بود. برای مثال در مورد مشکلات کاری، حتی اگر برای برطرف کردن اضطرابی که برایتان بههمراه میآورد، تصمیم به ترک آن شغل هم بگیرید، مطمئن باشید در شغل بعدی نیز با استرسها و اضطرابهای جدیدی مواجه خواهید شد.
همواره به خودتان یادآوری کنید که استرس و اضطراب در زندگی همه وجود دارند. پس شما با مسئلهای دشوار و غیرقابل حل مواجه نیستید. باید بدانید استرس بر اثر عاملی بهوجود میآید که شما را تحت فشار قرار داده، و استمرار آن عامل موجب وقوع اضطراب میشود. در واقع اضطراب، حالت ناخوشایندی از احساسات است که حتی پس از رفع عامل استرس هم باقی میماند. استرس میتواند به اضطراب منجر شود.
با توجه به این که استرس موتور محرکهی اضطِراب است، ولی بهتر است توجه داشته باشید زمانی که اضطراب مزمن و دائمی شود، لازم است حتما بهطور ویژه و صرف نظر از اینکه نتیجهی استرس است، اقدام به درمان آن شود.
معمولا طرافیان افراد برای حل مشکل اضطرابشان به اشتباه سفر، مهمانی و تفریح را توصیه میکنند. ولی این راهکارهای موقتی در درمان اضطرابِ مزمن و اساسی موثر نیست. فردی که استرس دارد، از علت آن مطلع است، ولی اضطِراب به دلیل عدم آگاهی نسبت به علت آن، به مشکل بزرگی تبدیل خواهد شد.
بیشتر علائم استرس و اضطراب، یکی و مشابه هستند. مانند کجخلقی، اختلال در خواب، ازدسترفتن تمرکز و ناراحتی در ناحیه معده. ولی مورد متمایزی که باید به آن توجه کنید، نگرانی و هراس همیشگی در اضطراب است. تمام مشکلات مربوط به اضطراب یک اشتراک دارند: ترس و نگرانی همیشگی و بیدلیل مخصوصا در مورد مسائلی که هنوز روی ندادهاند. مثلا: «اگر مدیرم عوض شود و مدیر جدید مرا اخراج کند، نمیتوانم کرایه خانهام را پرداخت کنم و صاحبخانه مرا بیرون میاندازد.» از خودتان بپرسید چرا باید برای مشکلی که هنوز پیش نیامده و احتمال وقوع آن کم است، رنج ببرید؟
اولین گام برای درمان استرس و اضطراب، تشخیص آنها از یکدیگر است. به دلیل اینکه درمان این دو اختلال با هم تفاوت اساسی دارد و اقدام مناسب برای درمان آنها موجب بازگشت سلامت روح و روان شما خواهد شد.
امروزه از عبارت «حملهی پانیک» هم بهاشتباه در مورد اضطراب و استرس نام برده میشود. واقعیت این است که هر شوک و وحشت ناگهانی بهمعنای پانیک نیست. بلکه حملهی پانیک، بهمعنای هجوم ناگهانی نگرانی و ترس بسیار شدید است.
علائم حملات پانیک معمولا بهشکل افزایش ضربان قلب، عرقکردن، لرزش، درد در قفسهی سینه، حالت تهوع، احساس خفگی، سردی و بیحسی در دستها و صورت نمود مییابد.در این حملات فرد فکر میکند که دچار سکته شده است. حملات پانیک معمولا به طور ناگهانی ایجاد میشوند و زمان آنها بین ۱۰ تا ۲۰ دقیقه است. برخی نشانههای بیرونی آن هم ممکن است در حدود ۱ ساعت به طول بینجامد.
معمولا افراد پس از وقوع این حملات برای اولینبار، آن را با حملهی قلبی اشتباه میگیرند و به اورژانس مراجعه میکنند. این نشان میدهد که حملات پانیک بسیار جدیتر از شوک و ناراحتیهای کوچک روزمره هستند. حملات پانیک نتیجهی اضطرابِ مزمن هستند و لازم است به تفاوت آنها با استرس و اضطراب توجه شود.
اگر تاکنون حملات پانیک را تجربه کرده باشید، بهتر است بدانید که جرئی از نشانههای اضطِراب است و برای درمان آن باید به متخصص مراجعه کنید. حل این مشکل بهتنهایی امکانپذیر نخواهد بود. از افرادی که به آنها اعتماد دارید، کمک بگیرید. حتی صحبت کردن باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید. برای رفع مشکلات روحی و روانی لازم است قاطعانه تصمیم بگیرید و با تکیه بر اراده درونیتان، برای رفع آنها اقدام کنید. نداشتن استرسها و اضطرابها در دنیای امروزه تقریبا غیرممکن است، اما شما میتوانید با اعتمادبهنفس و اراده بر آنها غلبه کنید.
صرع چهارمین بیماری عصبی رایج در دنیاست که بیش از ۶۵ میلیون نفر در دنیا از آن رنج میبرند. احتمال ابتلا به صرع در همهی سنین وجود دارد، ولی بیشتر در کودکان (۳ تا ۶ سال) و افراد مسن (بالای ۵۵ سال) و به میزان نامحسوسی در مردان بیشتر از ن ظاهر میشود. تشنجهای مکرر و غیرقابل تشخیص نشانهی اصلی این بیماری مزمن هستند که از نظر شدت و ضعف علائم بروز با یکدیگر تفاوت دارند.
در صورتی که شدت تشنج قوی باشد، همراه با اسپاسم و انقباض عضلانی غیرقابل کنترل است که از چند ثانیه تا چندین دقیقه طول خواهد کشید. ولی زمان بروز تشنجهای ضعیف فقط چند ثانیه است و در این زمان بسیار کوتاه، فرد دچار عدم هوشیاری میشود، به همین دلیل به سختی قابل شناسایی هستند.
دلیل ایجاد صرع، بروز اختلال در انتقال پیامهای عصبی بین سلولهای مغز است و تاکنون درمان مشخصی برای آن شناسایی نشده، البته به کمک دارو و سایر راهکارها قابل کنترل است. با این وجود، پژوهشها نشان میدهند که یک سوم بیماران مبتلا به صرع حتی با دریافت درمانهای دارویی مختلف هم دچار تشنجهای غیرقابل کنترل میشوند. حملههای تشنجی صرع میتواند فرد را با گیجی و عدم هوشیاری مواجه کند. به نحوی که در پایان تشنج فرد حتی به یاد نخواهد داشت که چه اتفاقی برایش رخ داده است و تا مدتی احساس ناراحتی و بیماری خواهد داشت.
در صورت بروز حملات تشنجی حتما به پزشک متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنید.
در هر فردی و وابسته به شدت بیماری، صرع با نشانههای متفاوتی ظاهر میشود. ولی اصلیترین نشانهی صرع، تشنج است. انواع تشنج با توجه به علائم فعالیتهای غیرطبیعی مغز، به سه گروه زیر طبقهبندی میشوند.
این نوع تشنج با بیهوشی همراه نیست و علائم آن شامل تغییر در حواس پنجگانه، سرگیجه، انقباض و اصطلاحا مورمورشدن ماهیچهها است.
بر خلاف نوع ساده، با از دستدادن هوشیاری همراه است و نشانههای آن انجام حرکات تکرارشونده، عدم واکنش و پاسخگویی و خیره شدن به یک نقطه است.
این تشنج با تحت تأثیر قرار دادن تمام مغز در شش مدل روی میدهد:
– تشنج غیابی: به این تشنج «صرع کوچک» نیز گفته میشود و اغلب در کودکان رخ میدهد. از علائم آن حرکات تکرارشونده مثل لرزش لبها، چشمکزدن و خیرهماندن نگاه به یک نقطه است. این تشنج ممکن است بصورت خوشهای رخ دهد و باعث بیهوشی کوتاه مدت شود.
– تشنج تونیک: در این نوع تشنج سفتی ماهیچهها و عضلات دیده میشود. معمولا بر عضلات کمر، بازوها و پاها تاثیر میگذارد و حتی ممکن است باعث زمین خوردن فرد شود.
– تشنج آتونیک: تشنج آتونیک نیز با از دست دادن کنترل عضلات در فرد موجب سقوط ناگهانی میشود.
– تشنج کلونیک: در این حالت ماهیچههای بازو، صورت و گردن بهشدت دچار تکانهای نامنظم، سریع و مکرر میشوند.
– تشنج میوکلونیک: در این نوع تشنج هم دست و پا دچار انقباض و پرشهای ناگهانی و غیرارادی میشوند.
– تشنج تونیک-کلونیک: این تشنج که به آن «صرع بزرگ» نیز گفته میشود، شدیدترین نوع صرع است و میتواند موجب از دست دادن ناگهانی هوشیاری، تکانخوردن، لرزش و سفت شدن بدن، گازگرفتن زبان، و حتی ازدستدادن کنترل ادرار و مدفوع شود.
بروز تشنج دلایل متعددی دارد. مانند:
بعضی از محرک ها موجب ایجاد و تحریک برخی بیماری ها از جمله سردرد نیز میشوند. در بررسیهای صورت گرفته بر روی بیماران صرع موارد و موقعیتهایی مورد شناسایی قرار گرفتهاند که موجب تحریک تشنج میشوند. برخی از این عوامل عبارتند از:
علت مشخصی برای وقوع این بیماری شناخته نشده، اما دلایل متعددی میتوانند موجب تشنج شوند از جمله:
با وجود تأثیر وراثت در ابتلا به بیماری صرع و وجود صرع در خانوادهها به صورت ارثی، امکان اینکه یک فرد بر اثر عوامل ارثی به صرع مبتلا شود بسیار کم است و بسیاری از فرزندانی که والدینشان دچار این بیماری هستند، هرگز به صرع مبتلا نشدهاند. به طورکلی احتمال ابتلا به این بیماری برای هر فرد عادی تا سن ۲۰ سالگی یک درصد است. ولی برای فردی که والدینش به بیماری صرع ارثی دچار باشند، احتمال ابتلا به صرع ۲ تا ۵ درصد خواهد بود.
نکتهی قابل توجه این است که عوامل ژنتیکی موجب اثرپذیری بیشتر فرد از عوامل محیطی و محرک تشنج میشود. بررسیها نشان داده که احتمالا بیش از ۵۰۰ ژن در بروز بیماری صرع نقش دارند. در صورتی که به دلایل ژنتیکی آستانه تشنج در فرد پایین باشد، در مقابل محرکهای تشنج آسیبپذیرتر است و اگر آستانه تشنج در فردی بالا باشد، احتمال تشنج در او کاهش خواهد یافت.
روشن است که اگر والدین بنا به دلایلی مانند سکته یا ضربه به سر دچار صرع شده باشند، احتمال ابتلای فرزندان به این بیماری افزایش پیدا نخواهد کرد. توبروز اسکلروسیز و نوروفیبروماتوز از جمله بیماریهای ژنتیکیای هستند که ممکن است باعث تشنج شوند. صرع باعث نازایی نخواهد شد. تنها مشکلی که ایجاد میشود، تاثیر مصرف داروهای کنترل صرع در زمان بارداری بر روی جنین است. هرگز خودسرانه مصرف داروها را قطع نکنید و قبل از بارداری یا بهمحض اطلاع از بارداری دربارهی مصرف داروها با پزشک متخصصتان صحبت کنید. همچنین بهتر است افراد مبتلا به صرع پیش از اقدام به تشکیل خانواده با مشاور ژنتیک گفتوگو کرده و آگاهیهای لازم را کسب نمایند.
بروز تشنج مهمترین نشانهی صرع است و به طور کلی میتواند علامت یک مشکل پزشکی جدی باشد. اگر مشکوک هستید که دچار تشنج شدهاید، سریعا به پزشک مراجعه کنید. پزشک با بررسی سابقهی پزشکی و علائم شما، آزمایشهای لازم برای تشخیص نوع بیماریتان را تجویز خواهد کرد که معمولا آزمایشهایی در حوزهی اعصاب برای تعیین توانایی حرکتی و عملکرد روانی هستند.
البته پزشکان برای تشخیص قطعی بیماری صرع عوامل دیگری که موجب تشنج میشوند را هم به صورت کامل مورد بررسی قرار میدهند. به این منظور با انجام آزمایشهایی برای بررسی دقیق خون مانند شمارش کامل خون (هوموگرام) و مطالعهی شیمی خون موارد زیر آزمایش و بررسی میشود:
سایر آزمایشهای تصویربرداری از مغز برای تعیین دلایل وقوع تشنج و مشکلات مغزی عبارتند از:
سروتونین همان هورمون ضد افسردگی یا هورمون شادی و سرخوشی است که ماده شیمیایی مهمی در مغز به شمار میرود. به دلیل اینکه به عنوان انتقالدهنده عصبی در مغز فعالیت میکند، یعنی به سلولهای عصبی کمک میکند که با یکدیگر کار کنند. میزان سروتونین در مغز بر طیف وسیعی از ابعاد سلامت مانند خواب، روابط شویی، فعالیتهای بدن، حالات روحی و… تاثیرگذار است.
زمانی که سروتونین به میزان کافی در مغزتان ترشح شود، احساس شادی بیشتر و انگیزهی بالاتری خواهید داشت. چندین روش طبیعی برای افزایش میزان این ماده در بدنتان وجود دارد که در ادامه برایتان توضیح خواهیم داد. با انجام منظم و مداوم این روشها به ترشح بیشتر سروتونین در بدنتان کمک کنید.
همهی انواع ویتامین B برای سلامتی مفید هستند و به حفظ تناسب اندام کمک میکنند. اما ویتامین B6 و ویتامین B12 در افزایش ترشح میزان سروتونین، تاثیر بسیار بالایی دارند. ثابت شده که مصرف ویتامینB، به درمان افسردگی در سنین بالا هم کمک میکند.
به طور متوسط، هر فرد روزانه ۵۰ تا ۱۰۰ گرم ویتامین B دریافت میکند. برای اطمینان از کافی بودن میزان این ویتامین در بدنتان میتوانید به متخصص مراجعه کنید تا برای بررسی کمبود ویتامین B برایتان آزمایش خون تجویز کند.
شاید ویتامین C مانند ویتامین B در افزایش سروتونین در بدن تاثیرگذار نباشد، اما مطالعات نشان میدهد که ویتامین C خاصیت ضدافسردگی دارد و تا حد زیادی به افزایش روحیه و بهبود حالات روحی کمک میکند.
در یکی از پژوهشهای انجام شده، ثابت شد افرادی که در طول تنها ۱ هفته ویتامین C بیشتری مصرف کرده بودند، بهبود محسوسی در حالات روحیشان دیده شد.
مصرف ویتامین C منجر به افزایش ترشح سایر مواد شادیآور در بدن مانند دوپامین و اپینفرین هم میشود. ویتامین C در سبزیجات با برگهای سبز تیره، گوجهفرنگی، پرتقال و فلفل دلمهای به وفور وجود دارد.
منیزیم هم در افزایش ترشح سروتونین بسیار موثر است. بعلاوه مصرف منیزیم در برخی افراد برای درمان سردرد نیز موثر است. بیشتر افراد با کمبود مواد معدنی مانند منیزیم در بدنشان مواجه هستند. جالب است بدانید منزیم علاوه بر افزایش سروتونین باعث تعادل فشار خون و بهبود عملکرد اعصاب نیز میشود. تحقیقات نشان داده که بسیاری از بیماران مبتلا به افسردگی با مصرف این مادهی معدنی، بهبود یافتهاند. برای افزایش مصرف منیزیم موادی مانند سبزیجات با رنگ سبز تیره، ماهی، موز و حبوبات را در رژیم غذاییتان بگنجانید.
یکی از نشانههای کمبود سروتونین، میل به مصرف قند و شیرینیجات است. به دلیل اینکه انسولین برای ساخت تعدادی از مؤلفههای سروتونین ضروری است. البته با وجود ضرورت وجود قند در فرایند تولید سروتونین، مصرف بیش از حد آن تاثیرات منفی بر حالات روحی فرد دارد و از نظر جسمی نیز باعث بروز بیماریهای قلبی و دیابت میشود. بنابراین لازم است برای افزایش ترشح سروتونین از روشهای سالمتر استفاده کنید.
اگر با تریپتوفان آشنا نیستید بهتر است بدانید که تریپتوفان نوعی اسیدآمینه است که وجودش برای تولید سروتونین حیاتی بوده و افزایش آن در رژیم غذاییتان باعث افزایش مقدار ترشح سروتونین در بدن خواهد شد.
این ماده را در گوشت بدون چربی، تخم مرغ و لبنیات میتوانید پیدا کنید. گیاهخواران هم با مصرف آجیل و دانهها به تریپتوفان دست پیدا میکنند.
به طور کلی هر چه میزان کورتیزول در مغز بیشتر باشد، امکان ساخت و ترشح سروتونین کاهش مییابد. کورتیزول در واقع همان هورمون استرس است و شما را از آرامش دور میکند.
ماساژ روش مفیدی برای رهایی از فشارها و استرسها است و کمک میکند که احساس بهتری داشته باشید. بررسیها نشان میدهند که بعد از یک جلسه ماساژ، به دلیل کاهش کورتیزول و استرس، میزان سروتونین در بدن افزایش پیدا میکند.
قرار گرفتن در معرض نور خورشید هم باعث ترشح سروتونین میشود. حتی در زمستان هوای ابری هم، اشعهها و نور ملایم خورشید باعث شادی و احساس خوب در شما میشود.
حداقل ۲۰ تا ۳۰ دقیقه را در صبحها یا بعدازظهر، بیرون از منزل به گردش و پیادهروی بپردازید و از هوای تازه، نور مستقیم یا غیرمستقیم خورشید بهره ببرید.
در مورد فواید ورزش برای بدن زیاد صحبت کردهایم. انجام حرکات ورزشی به ترشح بیشتر سروتونین هم کمک میکند. در واقع هر فعالیتی که باعث افزایش ضربان قلبتان شود، به ترشح بیشتر سروتونین هم کمک میکند.
ورزش را در برنامه روزانهتان قرار بدهید و ورزشهایی را انتخاب کنید که برایتان جذاب و نشاطآور باشند.
با وجودی که مثبتاندیشی به دلیل تبلیغات زیاد و کلیشهای امروزه چندان مورد استقبال قرار نمیگیرد، ولی واقعیت این است که مثبتاندیشی به معنای واقعی در زندگی باعث میشود تا انتقالدهندههای عصبی بهتر عمل کنند و سروتونین بیشتر تولید شود.
برای تقویت مثبت اندیشی در خود لازم است تا رویکردتان در زندگی را تغییر دهید. از کارهایی شروع کنید که حس و حال بهتری در شما ایجاد میکنند. مثلا با افرادی که از معاشرت یا آنها لذت میبرید رفتوآمدکنید، فیلمهای کمدی ببینید، زمان بیشتری برای تفریح اختصاص دهید و غیره.
مدیتیشن با افزایش ترشح اسید ۵-هیدروکسیایندولیستیک، که از مواد لازم برای تولید سروتونین است، میران سروتوتین را در بدن افزایش میدهد.
به علاوه، مدیتیشن موجب کاهش اثرات هورمون استرس و افزایش نشاط در شما میشود.
خودمراقبتی برای هر فرد و با توجه به شرایط و نحوهی زندگی او معنای متفاوتی دارد. ولی در هر حال تلاش کنید خودتان را دوست داشته باشید، برای خود زمانی در نظر بگیرید، فشارهای کاریتان را کم کنید و بیشتر به خودتان و سلامتیتان اهمیت بدهید. به شیوهای زندگی کنید که تا حد امکان استرس را در خود کاهش دهید تا با کاهش کورتیزول در بدنتان، میزان سروتونین افزایش یابد.
همانطور که خواندید، تریپتوفان به ترشح بیشتر سروتونین کمک میکند و با رعایت رژیم غذایی و مصرف برخی از مواد میتوان میزان تریپتوفان را در بدن افزایش داد. مواد غذایی حاوی آهن، منابع پروتئین و نیز منابع ویتامین B6 و ریبوفلاوین، مقدار قابل توجهی اسیدآمینه دارند و با همکاری کربوهیدراتها میتوانند به افزایش جذب اسیدهای آمینه و در نتیجه ترشح تریپتوفان در خون کمک کنند. پس برای افزایش میزان سروتونین لازم است در کنار مصرف مواد غذایی حاوی تریپتوفان، کربوهیدرات هم مصرف کنید.
این نکته را هم در نظر داشته باشید که تریپتوفان دریافتی از مواد غذایی برای جذب شدن بهوسیلهی مغز باید با سایر اسیدهای آمینه رقابت کنند. به همین دلیل، در صورت مصرف مکملهای حاوی سروتونین که دارای تریپتوفان تصفیه شده و خالص هستند، سطح سروتونین سریعتر افزایش خواهد یافت.
اما برای مصرف مکملهای حاوی تریپتوفان، حتما لازم است به پزشک مراجعه کنید. اگر به روشهای طبیعی علاقه دارید، مصرف مداوم برخی مواد غذایی مانند بلغور جو دوسر، برنج، کربوهیدراتهای سالم، و حبوبات را در رژیم غذاییتان قرار دهید تا افزایش میزان ترشح سروتونین در بدنتان تا حد زیادی تضمین شود.
آجیل و دانهها
همه انواع آجیل و دانهها سرشار از تریپتوفان و شامل فیبر، ویتامینها و آنتی اکسیدان هستند. بنابراین با مصرف مداوم این مواد غذایی مفید علاوه بر افزایش سروتونین، بدنتان را در جلوگیری از ابتلا به بیماریهای قلبی، پیشگیری از سرطان و مشکلات تنفسی یاری کنید.
تخممرغ
تخم مرغ تا حدود زیادی افزایش دهندهی سطح تریپتوفان پلاسمای خون است. در مصرف تخممرغ، زرده را حذف نکنید، زیرا سرشار از تریپتوفان، تیروسین، بیوتین، اسیدهای چرب امگا ۳، کولین و… است. به علاوه تخممرغ حاوی مزایای بسیاری از جمله خواص آنتیاکسیدانی است.
ماهی سالمون
سالمون سرشار از خواص مفید برای بدن است. جالب است که سالمون حاوی تریپتوفان نیز هست و علاوه بر افزایش میزان سروتونین به کاهش فشار خون و متعادل کردن سطح کلسترول نیز کمک میکند و سرشار از اسیدهای چرب امگا ۳ است.
پنیر
پنیر هم منبع غنی دیگری از تریپتوفان است. پنیر جزو خوراکیهای پرطرفدار است و انواع مختلفی دارد که میتواند برای سلیقههای مختلف جذاب باشد. پس از مصرف آن غافل نشوید.
بوقلمون
بوقلمون هم حاوی مقادیر زیاد تریپتوفان است. مسیحیان از این غذا در روز شکرگزاری استفاده میکنند. ولی ارزش این مادهی غذایی به حدی بالاست که بهتر است روزهای بیشتری به خوردن آن اختصاص داده شود.
آناناس
آناناس سرشار از مادهای به نام بروملین است، نوعی پروتئین که موجب کاهش عوارض شیمیدرمانی است و به درمان سرفههای شدید کمک میکند. میتوان از آناناس در طبخ غذاهای مختلف هم کمک گرفت.
به طور کلی با مصرف مواد غذایی مناسب و دارای فیبر، انجام مداوم ورزش، و تقویت مثبتنگری میتوان بدون مصرف مواد شیمیایی، میزان سروتونین را افزایش داد. مصرف مواد پروبیوتیک که به هضم بهتر غذا و بهبود عملکرد سیستم گوارش کمک میکنند نیز مفید خواهد بود.
مالتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis) یا همان اماس نوعی بیماری التهابی مزمن، ناتوانکننده و اغلب پیشرونده در سیستم اعصاب مرکزی است که موجب اختلال در انتقال پیامهای عصبی بین مغز و سایر قسمتهای بدن و در نهایت تحلیل غیرقابل برگشت اعصاب میشود. هنوز دانشمندان موفق به کشف علت بروز بیماری اماس نشدهاند و با انجام پژوهشهای متعدد در حال بررسی این موضوع هستند. در میان مطالعات انجام شده وجود ارتباطاتی نیز میان مصرف روزانۀ گوشت قرمز فراورینشده و کاهش تغییرات مغزی برای ابتلا به ام اس (MS) کشف شده است. با ما همراه باشید تا در مورد نتایج مطالعات مربوط به ارتباط مصرف گوشت قرمز و رژیم مدیترانهای در کاهش ابتلا به بیماری اماس اطلاعات جالبی به دست آورید.
طبق گزارش خبرگزاری ایرنا، به نقل از دکتر عبدالحسین هوشمند، مدیرعامل انجمن اماس ایران، که در یک نشست خبری در مورد بیماری اماس عنوان شد، ایران از نظر شیوع بیماری اماس در خاورمیانه در سطح بالایی قرار دارد، ولی در مقایسه با کشورهای اروپایی و آمریکایی میزان ابتلا کمتر است. در ایران از هر ۱۰۰ هزار نفر، ١١٠ نفر به این بیماری مبتلا هستند. ولی در بین مردم آمریکا، احتمال ابتلا به اماس از هر هزار نفر، یک مورد یا ۰/۱ درصد است. این احتمال در افراد دارای خویشاوند درجهیک مبتلا به اماس بیشتر میشود (حدود دو تا چهار درصد). به علاوه، در دوقلوهایی که یکی از آنها دچار این بیماری باشد، احتمال ابتلا برای دیگری حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد خواهد بود.
در برخی موارد، تغییرات مغزی در فرد سالها پیش از بروز هرگونه علامت اماس رخ میدهد. در این باره، پژوهشی در مجلۀ برِین (Brain) منتشر شده است. این پژوهش بر روی ۸۱ نفر انجام شد. ۱۰ سال پیش از طریق MRI، از مغز این افراد تصویربرداری کرده بودند. پس از بررسیها مشخص شد ۸۳ درصد از افراد با وجود نشانههایی غیرعادی در تصویر مغزی در طول زمان دچار پیشرفت بیماری اماس شدند. این افراد کسانی بودند که بهتعبیر متخصصان در اولین تشخیص بالینی، مشکوک به بیماری میلینزدا شناخته شدند.
طبق پژوهشهای انجام شده، عوامل محیطی شامل تغذیه و رژیم غذایی در ابتلا به بیماری اماس نقش دارد. به طور ویژه نتایج مطالعه دانشمندان دانشگاه کورتین (Curtin) در پِرت استرالیا ثابت کرده که در میان اجزای یک رژیم غذایی، مصرف گوشت قرمز فراورینشده، بر بیماریهای عصبی مانند اماس موثر است.
در پژوهش صورت گرفته در دانشگاه کورتین، از نتیجه بررسی جامع اوسیمیون (AusImmune) استفاده شد. این مطالعۀ موردـشاهدی (case-control) و مولتیسنتر (پژوهشی که در آن چندین بیمارستان، کلینیک و مؤسسۀ تحقیقاتی مشارکت میکنند) به بررسی عوامل خطرساز موثر در بروز بیماریهای دستگاه عصبی مرتبط با میلین پرداخته است. در مجموعه دادهها، ۲۸۲ مورد از افراد دارای تجربه ابتلا به بیماریهای میلینزدا به همراه ۵۵۸ نفر از افراد سالم (بهعنوان گروه کنترل) مورد بررسی قرار گرفتند.
در این پژوهش برای افراد، رژیم غذایی مدیترانهای درنظر گرفته و به منظور سنجش اثرگذاری رژیم در افراد، به میزان وفاداریشان به رژیم، امتیازی اختصاص داده شد. امتیاز 9 نشاندهندهی بیشترین میزان وفاداری به رژیم غذایی است و صفر، کمترین میزان بود.
به علاوه امتیاز دیگری با نام «امتیاز قرمز» هم تعریف شد. به این صورت که برای افرادی که یک وعدۀ غذایی ۶۵ گرمی گوشت قرمز فراورینشده مانند گوشت گاو و گوساله مصرف میکردند، یک امتیاز منظور میشد. سپس، نمونهی مورد بررسی به چهار دسته تقسیمبندی شدند؛ گروه یک (امتیاز صفر تا دو)، گروه دو (امتیاز سه تا چهار)، گروه سه (امتیاز پنج)، گروه چهار (امتیاز شش تا نه).
در نهایت مشخص شد که رابطهای میان امتیازبندی صورت گرفته و میزان ابتلا به بیماریهای عصبی وجود ندارد. اما با مقایسۀ دادهها میان گروه دو، سه و چهار با گروه یک مشخص شد که دادهها گویای کاهش خطر ابتلا به بیماریهای عصبی بودند.
از نظر علمی، گوشت قرمز دارای مواد مغذی ریز و درشت مهمی مانند پروتئین، آهن، روی، سلنیوم، پتاسیم، ویتامین D، و ویتامین B( که برای درمان سردرد نیز مفید می باشد) است. به علاوه، گوشت گاوهایی که از علف سبز تغذیه میکنند، حاوی اسیدهای آمینه چند اشباع نشده امگا ۳ است. این مواد مغذی به عملکرد صحیح مغز کمک میکنند. بنابراین، مشاهدهی تاثیر مثبت مصرف گوشت قرمز فراورینشده در کاهش خطر ابتلا به بیماری اماس کاملا منطقی است.
با بررسی امتیاز قرمز مذکور در پژوهش، ثابت شد که از نظر آماری، مصرف گوشت قرمز فراورینشده تنها عامل دارای تاثیر معنادار بر کاهش خطر بیماریهای عصبی مانند اماس است. یعنی کاهش خطر ابتلا به بیماریهای عصبی ارتباط مستقیم و معناداری با میزان گوشت قرمز مصرفی افراد حاضر در پژوهش داشت.
در افرادی که در گروه دو قرار داشتند، ۳۷ درصد کاهش خطر ابتلا به بیماریهای عصبی، در گروه سوم، ۵۲ درصد و در گروه چهارم ۴۲ درصد کاهش خطر ابتلا به بیماری گزارش شد. با مصرف گوشت قرمز برای کسانی که دارای خویشاوند درجهیک مبتلا به بیماریهایی مانند اماس بودند، نرخ کاهش در خطر ابتلا، از دو تا چهار درصد به یک تا دو و نیم درصد کاهش پیدا کرده بود. این میزان برای دوقلوهایی که یکی از آنها مبتلا بود هم از ۳۰ تا ۵۰ درصد به ۱۴ تا ۳۲ درصد رسیده بود.
در تحقیقات مذکور، که از دادههای «اوسیمیون» استفاده شده است، در افراد دارای رژیم غذایی سالم، ۵۰ درصد کاهش خطر ابتلا به بیماریهای عصبی گزارش شد. در پژوهشهای دیگری که نتایجی دربارهی تاثیر مثبت مصرف گوشت قرمز فرورینشده بر بیماریهای عصبی منتشر کردند هم ثابت شد که مصرف گوشت قرمز فراورینشده به تنهایی (و نه به عنوان بخشی از رژیم غذایی مدیترانهای) بر کاهش خطر ابتلا به بیماریهای عصبی تاثیرگذار است.
دکتر لوسیندا. جِی.بلک (Lucinda.J. Black)، سرپرست تیم پژوهشی در صحبتهایش به این نکته اشاره کرده؛ «مطالعات انجام شده توسط گروه ما با افرادی ارتباط دارد که شدیدا در خطر ابتلا به اماس هستند، یعنی افرادی که سابقۀ ابتلا به این بیماری در میان اعضای درجهیک خانوادهشان وجود دارد. پژوهش دیگری هم برای بررسی اثرات مصرف گوشت قرمز فراورینشده و ارتباط آن با وضعیت سلامت در افراد عادی انجام شده است.»
برخی مطالعات اخیر نشان میدهد افرادی که مقادیر کمتری از گوشت قرمز فراورینشده مصرف میکنند (مثلا در حد ۶۵ گرم یا کمتر در روز)، احتمال مرگشان بیشتر است. ولی این نکته را هم در نظر داشته باشید که با وجود همهی این مطالعات و نتایج، هنوز هم برخی به مزایای مصرف گوشت قرمز فراورینشده اعتقادی ندارند. برای مثال در سال ۲۰۱۵، سازمان بهداشت جهانی (WHO) گوشت قرمز را عامل احتمالی ابتلا به سرطان اعلام کرد.
انتخاب و مصرف رژیم مناسب برای هر فرد به عوامل مختلفی مانند تأثیرات فرهنگی، ترجیحات شخصی و وضعیت اقتصادیـاجتماعی. او بستگی دارد. تحقیقات و شواهد بسیاری در مورد تاثیر رژیم غذایی سالم بر وضعیت بدن و سلامت در حال انجام است. در مورد تاثیر مثبت مصرف گوشت قرمز فراورینشده بر ابتلا به اماس هم باید منتظر نتایج پژوهشهای آینده بمانیم.
در قسمت پنجم عصب جمجمه، عصب سهقلو یا سهشاخه قرار دارد. مسئولیت تأمین اعصاب حرکتی و حسی با عصب سهقلو میباشد.
چهار هستهی این عصب نقش ویژهای در اعمال حرکتی و حسی اندام مثل صورت، دندانها و پوست دارند.
به این صورت که حواس حسی، اطلاعات را از صورت و بدن و با استفاده از مجراهای موجود که در دستگاه عصبی وجود دارند، پردازش میکند. و در بخشهای دوم و سوم عصب سه قلو درد بیشتر اتفاق میافتد.
عصب سه قلو، که (گانگلیون) سهقلو نیز نامیده میشود، مثل غده ای است که از قسمت جانبی مغز درآمده باشد.
بله نوعی بیماری عصبی به نام درد عصب سه قلو وجود دارد. به این صورت است که اعصابی که در مغز مسئولیت حواس جمجه، دندانها، صورت، بینی و دهان را دارند، در این بیماری مختل میشوند.
۱ـ احساس سوزش همراه با درد شدید در ناحیه صورت
۲ـ بهطور معمول این نوع درد با ضربه زدن به صورت و لمس آن، اصلاح کردن، مسواک کردن، جویدن و قرارگیری در معرض باد ظاهر میشود.
۳ـ در طول روز ممکن است چندین بار حملات صورت گیرند و بیشتر اوقات تا پانزده دقیقه ادامه پیدا میکنند.
۴ـ دردی که در یک قسمت صورت ظاهر میشود.
تعدد اسکلروز (تصلب)
روماتویید آرتریت
نشانگان شوگرن (نوعی از اختلالات التهابی)
بالا رفتن سن
افراد بالای 40 سال اغلب در معرض خطر مبتلا شدن به این بیماری هستند و در ن به طور معمول سه برابر بیشتر از مردان مشاهده شده.
در بیماران مبتلا به اماس نورالژی عصب سه قلو شدیدتر از افرادی عادی رخ میدهد.
منقبض شدن عضلات صورت به طور غیر ارادی که به کشیده شدن دهان و بسته شدن ناگهانی چشم منجر میشود. این موضوع امکان دارد باعث ایجاد نوعی تیک دردناک برای فرد شود.
مبتلایان به درد عصب سهقلو، از فعالیت خاصی منع نمیشوند. ولی توصیه میشود تا حد امکان در معرض باد (سرد و گرم) قرار نگیرند.
برای این بیماران رژیم غذایی خاصی در نظر گرفته نمیشود. فقط توصیه میشود در صورت تشدید درد در یک قسمت از صورت، با طرف دیگر غذا را بجوند.
از آنجا که معمولاً این بیماری بهطور ناگهانی پیش میآید، پیشگیری خاصی برای آن وجود ندارد ولی با کم شدن میزان استرس و فشارهای عصبی و همچنین قرار نگرفتن در معرض باد مستقیم (سرد و گرم) میتوان تا حد زیادی از بروز آن جلوگیری کرد. همچنین توصیه میشود بیمار فعالیتهایی که باعث تشدید درد میشوند مانند جویدن و اصلاح صورت را انجام ندهد.
۱ـ از بین بردن فشار عروقی که بر عصب سه قلو به صورت وارد میشود.
۲ـ قطع «عقده گاسر» از طریق پوست:
با این روش رشتههای عصبی کوچک بدون «میلین» و رشتههای عصبی دارای غشای نازک «میلین» بهوسیله حرارت از بین میروند.
۳ـ تجویز داروهای ضد تشنج برای بیمار، البته با مصرف این نوع داروها ممکن است حتی در مدت زمان طولانی تاثیری در تسریع درمان به چشم نیاید.
۴ـ روش میکروسکوپی:
این شیوه برای از بین بردن فشار وارد شده بر عصب سه قلو میتواند راهگشا باشد، چرا که درد امکان دارد از فشار عروق داخل ریشه عصب سه قلو صورت گرفته باشد.
۵ـ عمل جراحی:
معمولاً به دو روش صورت میگیرد:
نکته: مصرف کاربامازپین باید همراه با غذا باشد و کنترل سطح سرمی دارو باید انجام شود تا بتوان از ایجاد اثرات سمی در مقادیر بالا جلوگیری کرد.
۱ـ در موارد مصرف طولانی مدت، بیمار از نظر «دپرسیون» مغز استخوان، باید تحت مراقبتهای ویژه باشد.
۲ـ خوابآلودگی
۳ـ سر گیجه و سردرد
۴ـ تهوع
نکته: ممکن است به بیمارانی که از مصرف «کاربامازپین» عاجزند، «فنیتوئین» تجویز شود.
بخشی از مغز به نام مخچه مسئولیت هماهنگی حرکات بدن را برعهده دارد. به این صورت که مغز دستور حرکت را به بخشی از بدن صادر میکند، سپس انتقال سیگنالهای الکتریکی از طریق نخاع به اعصاب محیطی صورت میگیرد و نهایتاً عضلهای تحریک و منقبض شده و باعث حرکت آن عضو میشود.
اعصاب حسی در هر بخش از بدن، مسئولیت جمعآوری اطلاعات مربوط به پروپریوسپشن (proprioception، احساس وضعیت و حرکت بدن و اندامها، بدون اینکه از حس بینایی استفاده کند) را از محیط برعهده دارد، یعنی وضعیت زمانی و مکانی بدن را نشان میدهد. بازگشت این سیگنالها ازمسیری متفاوت اما از راه همان اعصاب محیطی در نخاع صورت میگیرد. مخچه مسئولیت دریافت این اطلاعات، اطلاعات تعادلی بهدستآمده از سیستم وستیبولار گوش داخلی و اطلاعات بینایی که از چشمها به دست آمده را برعهده دارد. تا باعث نرم و روانتر شدن حرکت هدفمند فرد شود. آتاکسی در واقع از عدم کار کردن یک یا چند مورد از اجزای ذکرشده در این مسیر ناشی میشود.
ناهنجاری و آسیب به مخچه باعث ایجاد آتاکسی مخچهای (Cerebellar ataxia) میشود. وقتی ستونهای پشتی نخاع درست عمل نکنند آتاکسی حسی (Sensory ataxia) رخ میدهد. مسئولیت انتقال اطلاعات پروپریوسپشن از بدن به مغز برعهدهی ستونهای پشتی نخاع است. آسیب دیدن بخشهایی از مغز که وظیفهی تفسیر اطلاعات را دارند نیز ممکن است به آتاکسی حسی منجر شود. آتاکسی وستیبولار (Vestibular ataxia) باعث درست کار نکردن مجراهای وستیبولار شده و این قضیه به از دست دادن تعادل منجر میشود.
۱ـ جنسیت
آتاکسی ژنتیکی گاهی به جنسیت وابسته است، یعنی نقص ژنتیکی روی کروموزمهای جنسی X یا Y قرار دارد و می تواند اتوزومال باشد، یعنی در یکی از ۲۳ جفت کروموزوم دیگر ناهنجاری وجود دارد.
آتاکسی تلانژکتازی(ataxia telangiectasia) اتوزومال مغلوب(autosomal recessive) و آتاکسی اپیزودیک(episodic) و آتاکسی اسپینوسروبولار (spinocerebellar) نمونههایی از آتاکسی اتوزومال غالب (autosomal dominant ataxia) هستند.
۲ـ آسیب ساختاری به مغز
هر گونه جراحت و آسیبی که باعث کاهش روند خونرسانی به بافت مغزی شامل مخچه شده یا به آن حمله کند، میتواند به آسیب ساختاری مغز منجر شود. از جمله این آسیبها میتوان، خونریزی مغزی و تروما، تومور یا سکته مغزی، و اسکلروز چندگانه یا ام اس(multiple sclerosis) را نام برد.
۳ـ ژنتیک
گاهی آتاکسی براثر نقص ژنتیکی ایجاد شده و ارثی است. دلیل آن برخی مواقع میتواند آسیب ساختاری به نخاع یا مخچه باشد.
۴ـ بیماری سلیاک
بیماری سلیاک که معمولاً نوعی اختلاف گوارشی محسوب میشود، بیماریای است با واسطهی سیستم ایمنی (immune-mediated illness) . در این بیماری، بدن توانایی هضم گلوتن را ندارد، ولی قادر است بر اندامهای فراوان دیگری در بدن تأثیر داشته باشد. آتاکسی مربوط به گلوتن گاهی یکی از دلایل آتاکسی ایدیوپاتیک پراکنده (sporadic idiopathic ataxia) است.
۵ـ بیماری ویلسون
بیماری ویلسون که بر توانایی بدن در متابولیسم مس اثر میگذارد، بیماری اتوزوم مغلوب میباشد که میتواند به آتاکسی منجر شود. این بیماری نمونهای است که نشان میدهد تا چه حد دستهبندی آتاکسی دشوار است. زیرا آتاکسی هم دارای دلایل ساختاری است وهم ژنتیکی.
نکته: گاهی تشخیص دلیل بیماری آتاکسی ممکن نیست. این نوع آتاکسی را در دستهی آتاکسی ایدیوپاتیک (idiopathic ataxia) قرار میدهند.
۶ـ مواد شیمیایی و مسمومیتها
از جمله عواملی که توانایی اثرگذاری روی عملکرد بدن و مغز را دارند میتوان اختلال هورمونی، موادشیمیایی، مسمومیتها، سوء تغذیه و الکترولیت را نام برد. در این اثرات امکان برگشتناپذیری وجود دارد. الکل هم مسمومیت شایعی است که میتواند منجر به آتاکسی شود. سایر علتها شامل داروهایی که برای درمان اختلالات تشنج (seizure disorders) استفاده میشوند و بسیاری از داروهای تجویزی دارای لیتیوم، داروهای نئشهکننده (Recreational drugs) ، داروهایی که حالت خوشی کاذب ایجاد میکنند و باعث احساس نکردن خستگی و تنشهای روحی میشوند مانند ماریجوانا (PCP) ، کتامین (ketamine) و … میتوانند باعث ایجاد آتاکسی شوند. مسمومیت غذایی با جیوه هم گاهی به آتاکسی منجر میشود. همچنین کمکاری تیروئید و کمبود ویتامین B12 نیز میتوانند باعث بروز آتاکسی شوند.
بسته به اینکه کدام بخش مغز یا بدن تحتتأثیر قرار گرفته، نشانههای آتاکسی با هم تفاوت دارند. معمولا ویژگی مشترک تمام نشانههای آتاکسی، عدم وجود هماهنگی است.
نشانههای آتاکسی عبارتاند از:
بررسی سابقهی پزشکی فرد و معاینهی جسمی برای تشخیص بالینی فرایند بیماریِ ناشی از آتاکسی ضرورت دارد. پزشک می تواند سؤالاتی از بیمار بپرسد، مانند این که آیا او درمعرض سموم و مواد شیمیایی قرار گرفته یا نه. کاوش در سابقهی خانوادگی فرد از جمله موارد بررسی سابقهی پزشکی است. و طی آن پزشک درمورد اقوام و بستگانی که مبتلا به مشکلات عصبی هستند، سؤالاتی میپرسد. آزمایش عصبی به منظور جستوجوی تغییرات در حسهای فرد و ضعف عضلانی صورت میگیرد.
از تستهای آزمایشگاهی نظیر آزمایش ادرار، پونکسیون کمری و خون، برای بررسی وجود اختلالات شیمیایی و الکترولیت و پیدا کردن داروهای سمی و سایر سموم به کار برده میشوند. گاهی نیز برای تشخیص آتاکسی به MRI یا سیتیاسکن مغز و نخاع نیاز داریم. اگر درمورد نوروپاتی محیطی (peripheral neuropathy) (اعصاب بیرون مغز و نخاع) نگرانیهایی وجود داشته باشد، بررسیهای هدایت عصبی (Nerve conduction studies) میتواند مفید باشد. آزمایش ژنتیکی برای بررسی احتمال وجود علت خانوادگی یا ژنتیکی، استفاده میشود.
تشخیص قطعی دلیل اصلی آتاکسی دشوار است و اغلب زمانبر. زیرا دلایل فراوانی برای آن وجود دارد. به منظور تشخیص علت قطعی و دلیل اساسی آتاکسی امکان دارد که متخصص مراقبتهای بهداشتی اولیه، از متخصص مغز و اعصاب یا متخصص داخلی، کمک و مشاوره بگیرد.
درمان آتاکسی بستگی به علت اصلی و ریشهای ایجادکنندهی آن دارد. اگر تشخیص داده شود شود که آتاکسی برگشتناپذیر است، درمانهای فیزیکی مبنای اصلی مراقبتهای پزشکی میشوند و روی تحرک، ایمنی، بالا بردن کیفیت زندگی و به حداکثر رساندن عملکرد بدن تمرکز میشود.
از آنجایی که آتاکسی نشانهی بیماری یا عارضهای اساسی است، پیشآگهی آن بستگی به واکنش بدن به درمان آن علت اصلی دارد. برای مثال، بعضی از دلایل ایجادکنندهی آتاکسی مانند نامتعادلی الکترولیتی، قرار گرفتن درمعرض بعضی مواد شیمیایی، برگشتپذیر هستند و پیشآگهی می تواند راهگشا باشد، ولی علتهای دیگری نیز وجود دارند مانند آسیبهای ناشی از مصرف الکل و دلایل ژنتیکی که برگشتناپذیرند، پیشآگهی در آنها در حد متوسط تا ضعیف میباشد.
ازآنجاکه آتاکسی نشانهی بیماریای اساسی و ریشهای است، وما قابل پیشگیری نیست. ولی پرهیز از علل خارجی آتاکسی (مواد شیمیایی و سموم محیطی) میتواند به جلوگیری از ابتلای افراد به آتاکسی کمک کند. درحال حاضر، علل ژنتیکی آتاکسی پیشگیری نمیشوند.
اختلالات عصبی شناختی به گروهی از بیماریها میگویند که عملکرد ذهنی را دچار اختلال میکنند. سندرم مغز عالی اصطلاحی است که برای توصیف این شرایط به کار برده میشود. اما اختلالات عصبی شناختی در حال حاضر بیشتر مصطلح است.
اختلالات عصبی شناختی بیشتر برای سالمندان اتفاق میافتد، اما امکان رخ دادنش برای جوانان هم وجود دارد. کاهش عملکرد ذهنی در این بیماری امکان دارد موارد زیر را شامل شود:
بیماریهای عصبی مانند بیماری آایمر یا زوال عقل امکان دارد این نشانهها را به وجود بیاورند.بیماری های نوروژنیک به مرور منجر به از بین رفتن مغز و اعصاب میشوند. این امر باعث میشود که عملکرد مغز و اعصاب به مرور کند شود. آسیب مغزی یا سوء مصرف مواد نیز امکان دارد به اختلالات عصبی شناختی منجر شود. تشخیص عامل اصلی اختلالات عصبی شناختی اغلب بر اساس علائم گزارش شده و نتایج آزمایشهای تشخیصی توسط متخصص مغز و اعصاب صورت میگیرد. متخصص بر اساس علت و شدت این اختلالات، بهترین روش درمان را تعیین میکند.
این که چه چیزی در انتظار افراد مبتلا به اختلالات عصبی شناختی است، بستگی به علت ایجاد بیماری دارد. هنگامی که یک بیماری عصبی شناختی به تخریب اعصاب منجر شود، این وضعیت به مرور زمان وخیمتر خواهد شد. در موارد دیگر، عملکرد ذهنی به طور موقت کاهش یافته و ممکن است افراد مبتلا بعد از طی کردن دورهی درمان به طور کامل بهبود پیدا کنند.
اختلالات شناختی عصبی دارای نشانههای متفاوتی هستند که بستگی به علت آن دارد. نشانههای ناشی از بیماری، ممکن است این موارد باشند:
نشانههای دیگری که در افراد مبتلا به اختلالات عصبی شناختی دیده شده عبارتند از:
یک بیماری مغز و اعصاب اغلب علت اختلالات عصبی شناختی میباشد. بیماری های نوروژنیک که می توانند منجر به اختلالات عصبی شناختی شوند عبارتند از:
اما در افراد زیر ۶۰ سال، این اختلال معمولا بر اثر آسیب یا عفونت اتفاق میافتد. شرایط غیر تخریبکننده ای که امکان دارد منجر به اختلالات عصبی شناختی شوند شامل موارد زیر هستند:
خطر ابتلا به اختلالات شناختی عصبی، تا حدودی به سبک زندگی و عادتهای شما وابسته است. قرار گرفتن در معرض فات سنگین در محیط کار می تواند به شدت ریسک ابتلا به اختلالات عصبی را بالا ببرد. فات سنگین مانند سرب و جیوه امکان دارد به صورت تدریجی به سیستم عصبی آسیب وارد کنند. این بدان معنی است که قرار گرفتن مکرر در معرض این فات خطر ابتلا به کاهش عملکرد ذهنی را افزایش میدهد.
اختلالات عصبی شناختی از اختلال روانی ناشی نمیشوند. با این حال، بسیاری از نشانههای اختلالات عصبی شناختی، به بیماری های روانی خاص، از جمله اسکیزوفرنی، افسردگی و جنون شباهت دارد. برای اطمینان از تشخیص دقیق، آزمایشهای مختلف تشخیصی توسط پزشک انجام میشود. این آزمایشات می توانند بین نشانههای اختلالات عصبی و اختلال روانی تمایز ایجاد کنند. این آزمایشها اغلب عبارتند از:
درمان اختلالات عصبی شناختی به علت اصلی ایجاد آن وابسته است. بیمار دارای شرایط خاص ممکن است به استراحت کردن و دارو نیازمند باشد. در مقابل بیماریهای نوروژنیک ممکن است به انواع مختلفی از درمانها نیاز داشته باشند.
چشم انداز دراز مدت افراد مبتلا به اختلالات عصبی شناختی، به نوع اختلال عصبی وابسته است. تعیین چشم انداز شفاف برای اختلالات عصبی شناختی مانند دمانس یا آایمر، چالش برانگیز است. این به این دلیل است که هیچ درمانی برای این شرایط موجود نیست و با وجود این بیماریها عملکرد ذهنی به طور مداوم و به مرور زمان رو به وخامت میرود.
با این حال، چشم انداز افراد مبتلا به اختلالات شناختی عصبی به علتهایی مانند سکته مغزی یا عفونت، به طور کلی مثبت میباشد. زیرا این شرایط موقت و قابل درمان هستند. در این موارد، اغلب انتظار میرود که بیمار بعد از درمان به طور کامل بهبود پیدا کرده و به زندگی روزمره و عادی خود ادامه دهد.
فلج بل نوعی بیماری میباشد که به طور ناگهانی و موقت باعث فلج شدن عضلات یک طرف صورت میشود. و در پی آن انجام حرکاتی مثل تکان دادن بینی، پلک یا دهان برای فرد دشوار میشود. فلج بل به آویزان شدن یا سفت بهنظر رسیدن یک طرف صورت که دچار شده منجر میشود.
وقتی یکی از اعصاب صورت درست کار نمی کند، این فلج اتفاق می افتد و بیشتر اوقات یک ویروس مسبب این اختلال است. عصب صورت، در حین درست کار کردن، پیغامهایی را دریافت میکند که از مغز به صورت فرستاده شده. این پیغام ها ممکن است حامل محتواهایی مانند لبخند زدن، بستن پلک یا اخم کردن باشند یا به غدد بزاقی فرمان تف کردن بدهند. ولی با التهاب و تحت فشار قرار گرفتن این عصب، یعنی زمان رخ دادن فلج بل، ارسال این پیغام ها به درستی انجام نمیشود. در نتیجه عضلات یک طرف صورت به طور موقت ضعیف یا فلج میشود.
فلج عصب زوج هفتم مغزی یا عصب صورتی، مسبب فلج بل (Bell’s palsy) میباشد. فلج شدن عضلات صورت در این حالت به صورت ناگهانی و به طور موقت اتفاق میافتد. اغلب تنها یک طرف صورت گرفتار میشود. درگیری عصب صورتی اغلب به تنهائی یک بیماری نمیتواند باشد، بلکه علامتی است از یک بیماری دیگر مانند آسیب، عفونت و یا تومور عصب صورتی.
فلج عصب فاسیال، خودبهخود و بدون بروز نشانهای از دیگر بیماری ها، فلج ایدیوپاتیک بل مینامند. اگرچه چیزی که بیشتر دیده شده این است که فلج بل مکانیسمی ایمنی التهابی ویروسی دارد. این بیماری در هر گروه سنی امکان دارد اتفاق بیفتد. ولی در 40-20 سالگی بیشتر شایع است. در یک جمعیت صدهزار نفری سالانه 20-10 مورد از آن تفاق میافتد.
علت فلج صورت بل معلوم نشده، اما بیشتر اوقات دلیلش عملکرد ویروس هرپس است که عامل اصلی ابتلا به سرما خوردگی می باشد. در بیشترموارد ابتلا به فلج یکطرفه صورت، عصبی که عضلات یک طرف صورت را کنترل میکند، به خاطر التهاب ایجاد شده دچار آسیب میشود.
به علاوه خیلی از عوامل بیماریزا می توانند باعث ضعیف یا فلج شدن شوند. اگر هیچ دلیل مشخصی برای فلج ناگهانی صورت در بیمار مشاهده نشود، در اصطلاح تخصصی فرد به فلج بل مبتلا شده.
فلج کامل یک طرف صورت، باعث میشود ظاهر فرد بیتفاوت و بیروح به نظر برسد، زیرا در طرف درگیر، عضلات ناحیه پیشانی تا زیر دهان بیحرکت میشوند. ممکن است گوشه دهان فرد، دچار افتادگی شده و نگه داشتن آب دهان در طرف درگیر به سختی انجام شود. حرکت دادن عضلات سمت درگیر باعث مضحک شدن چهرهی فرد مبتلا میشود.
چشم طرف درگیر امکان دارد بهطور کامل یا به هیچوجه بسته نشود و بنابراین امکان دارد اشک از آن چشم نشت کند. برخی از افراد از درد ناحیه فک، پشت گوش یا یک طرف صورت شاکی هستند. احساس کشیدگی یا انقباض در طرف درگیر طبیعی است و امکان دارد فرد به تغییراتی در حس چشایی و ترشح بزاق، افزایش حساسیت به سر و صدا یا اشکال در حرف زدن یا بلع غذا دچار میشود. فلج بل در هر سنی ممکن است اتفاق بیفتد، اما در سنین ۲۰ تا ۴۰ سالگی بیشتر دیده شده. این بیماری گاهی اوقات میتواند به عفونتی در گوش میانی ارتباط داشته باشد.
در موارد نادر، فلج ب قادر است اعصاب دو سمت صورت فرد را درگیر کند.
در صورت بروز هر نوع فلج مراجعه به متخصص ضروری است. زیرا امکان دارد سکته مغزی اتفاق افتاده باشد. فلج بل به علت سکته مغزی اتفاق نمیافتد اما دارای علائم مشابه است. در صورت بروز ضعف یا افتادگی صورت باید به متخصص مراجعه شود تا علت زمینهای و شدت بیماری مشخص شود.
هیچ نوع آزمایش اختصاصی برای تشخیص فلج ب موجود نیست. پزشک به صورت فرد نگاه کرده و از او می خواهد که با بستن چشمها، بالا بردن ابرو، نشان دادن دندانها و اخم، عضلات صورت خود را حرکت دهد. سایر بیماری ها مانند سکته مغزی، بیماری لایم، عفونت ها و تومورها نیز می توانند منجر به ضعف عضلات صورت شده و علائم فلج ب را داشته باشند. اگر علت علائم فردتشخیص داده نشود، پزشک ممکن است سایر آزمایشات را توصیه کند، مانند:
فلج بل یا فلج عصب صورت، مشکلی عمومی میباشد که اعصاب و عضلات صورت را درگیر کرده و به افتادگی یا فلج نیمی از صورت منجر میشود. افراد در هر سن و با هر جنسیتی امکان ابتلا به این بیماری را دارند. نشانههای این بیماری به دنبال وارد شدن آسیب به عصب صورت (عصب هفتم جمجمه) شروع شده و عضلات صورت را تحریک میکند.
این عصب عضلات نزدیک چشم، عضلات بالا برنده ابرو و عضلاتی که عامل لبخند زدن میباشند و نیز عضلاتی که باز و بسته شدن دهان بیمار را ممکن میکنند، را کنترل میکند. عصب صورت همچنین مسئول انتقال احساس از قسمت جلوی زبان، کنترل غدههای عرق صورت و مجراهای اشک چشم میباشد.
دلیل آسیب دیدن عصب صورت معمولاً ناشناخته است، اما این مشکل امکان دارد به خاطر یک عفونت ویروسی، آسیب های ادواری، مشکلات گردش خون به وجود بیاید و تمام این مشکلات می تواند باعث ایجاد التهاب در اطراف عصب شود. فلج بل یا فلج صورت اغلب بهطور کامل قابل درمان است. فرآیند بهبود ممکن است سریع باشد یا چندین ماه به طول بیانجامد. استفاده از روشهای فیزیوتراپی و کسب آموزشهای لازم، در سریع تر شدن دوره ریکاوری بیمار راهگشا است.
فلج بل در بیشتر موارد با یا بدون دارو به طور کامل قابل درمان است. برای درمان این بیماری هیچ دلیلی وجود ندارد، اما پزشک شما ممکن است به منظور تسریع بهبودی شما داروها یا درمان فیزیکی را تجویز کند. جراحی برای درمان فلج ب بهندرت کاربردی است.
این درمان احتمالاً تنها در صورتی که فلج صورت شدید باشد، صورت میگیرد.
متخصص طب فیزیکی می تواند ماساژ و ورزش عضلات صورت را آموزش داده و از ایجاد انقباض دائمی پیشگیری کند.
در گذشته، جراحی برای رفع فشار وارده به عصب صورت، از راه باز کردن مسیر استخوانی که عصب از آن عبور می کرد، صورت میگرفت.
امروزه، جراحی توصیه نمیشود. آسیب عصب صورت و کاهش دائمی شنوایی از خطرات احتمالی مرتبط با این جراحی میباشند. در موارد نادر، جراحی پلاستیک ممکن است برای اصلاح مشکلات ماندگار عصب صورت ضروری باشد.
با درمان بوتاکس، از انقباضهای عضلانی محرک میگرن نیز میتوان جلوگیری کرد. بوتاکس، سم بوتولینوم رقیق شده است که از آزاد شدن مواد شیمیایی در سلولهای عضلانی جلوگیری کرده و مانع انتقال پیام انقباض به فیبرهای عضلانی میشود، در نتیجه میگرن را درمان میکند. درمان میگرن با بوتاکس، وقتی شروع شد که بیماران برای درمان عارضههای دیگر به آن رو میآوردند و همزمان بهبود علائم میگرن در آنها مشاهده میشد. در نتیجه پژوهشهای گوناگون در زمینه درمان میگرن با بوتاکس صورت گرفت. بعد از سالها گردآوری دادههای بالینی و پژوهش، استفاده از بوتاکس در سال 2010 توسط سازمان غذا و دارو FDA برای درمان میگرن مزمن مورد تأیید قرار گرفت.
برای درمان میگرن، تزریق بوتاکس باید توسط متخصص مغز و اعصاب هر سه ماه یکبار در محل هر یک از محرکهای عصبی انجام شود تا باعث شل شدن عضلههای پیرامونی شده، عصب فشرده نشود و حمله میگرن صورت نگیرد. از آنجایی که بوتاکس دارویی قوی است، صرفاً در صورتی پیشنهاد میشود که درمانهای پیشگیرانه دیگر موفقیتآمیز نباشند. این درمان فقط برای آن دسته از بیماران تجویز میشود که یا در ماه حداقل 14 بار به سردرد دچار میشوند یا درمانهای دیگر برایشان راهگشا نبوده.
در سالهای میانی دهه 1990، پزشکان متوجه شدند که درد میگرن مزمن در بیمارانی که برای درمان عارضههای دیگر بوتاکس دریافت کرده بودند بهبود یافته. در نتیجه پژوهشی دو مرحلهای آغاز شد که طی آن درمان بیمارانی که به طور متوسط 20 روز در ماه دچار سردرد میگرنی بودند تحت نظر قرار گرفتند. هر 12 هفته یک بار و به مدت 56 هفته، تزریق بوتاکس بر روی این گروه از بیماران ادامه پیدا کرد. در پایان سردرد 70 درصد از بیماران به نصف کاهش پیدا کرده بود. در اکتبر سال 2010، استفاده از بوتاکس برای درمان میگرن مزمن و درد پشت سر توسط FDA تایید شد. در طی این سالها بیش از صدهزار بیمار با این درمان از شر میگرن رهایی یافتهاند.
بوتاکس یا سم بوتولینوم نوع A، از آزاد شدن انتقال دهندهای عصبی به نام استیل کولین جلوگیری کرده و در نتیجه موجب اختلال در عملکرد معمول نقطه اتصال عصبی ـ عضلانی میشود. از نظر پژوهشگران، بوتاکس با انسداد ترشح استیل کولین مانع عملکرد گذرگاههای درد میشود. پژوهشهای بیشتری نیز در زمینهی یافتن ساز و کار دقیق سودمند بودن بوتاکس برای تسکین درد میگرن مزمن در حال انجام میباشد.
چنانچه روشهای درمانی مختلف موجب تسکین میگرن نشود، درمان با بوتاکس توسط پزشک پیشنهاد میشود. پزشک در ابتدا سابقه پزشکی و علائم بیمار، از جمله داروهای مصرفی فعلی و درمانهای پیشین با بوتاکس را بررسی کرده و سپس در صورت وم دستور اولتراسوند برای تعیین بهترین نقطه تزریق را میدهد.
برای کسب نتیجه بهتر در درمان سردرد بعد از تزریق بوتاکس، بر اساس معیارهایی بیمارانی که این درمان برایشان مفید است توسط متخصص مغز و اعصاب به طور صحیح انتخاب میشوند.
نکته دیگر تزریق بوتاکس در محلهای مناسب و طبق پروتکل FDA در 31 نقطه از عضلات سر و گردن شامل 7 نقطه در عضله فرونتال (پیشانی)، 4 نقطه در عضلات تمپورال (گیجگاهی) هر طرف، 3 نقطه در عضلات اکسی پیتال (پس سری) هر طرف، دو نقطه در عضلات پاراوتبرای گردن هر طرف و 3 نقطه در عضله تراپزیوس (بالای شانه) هر طرف تزریق میشود و بنابراین با تزریق زیبایی تفاوت داشته و حتما باید توسط نورولوژیست (متخصص مغز و اعصاب) مجرب به انجام برسد.
بدین ترتیب مقدار مشخصی از آمپول بوتولونیوم توکسین رقیق شده توسط نورولوژیست در عضلات ذکر شده تزریق میشود. این کار در مطب و به صورت سرپایی و معمولا در عرض 10 تا 15 دقیقه انجام میشود و نیاز به آمادگی خاصی نیست و بعد از تزریق بوتاکس بیمار میتواند فعالیتهای روزمرهی خود را ادامه دهد.
گیجگاه هر دو سمت
پیشانی
بالای شانهها
پشت و دو طرف گردن
پشت سر
درمان با بوتاکس به طور میانگین 32 تزریق را شامل میشود، البته برخی بیماران ترجیح میدهند تزریقهای بیشتر یا کمتری داشته باشند. تزریقها هر 12 هفته یک بار انجام میشود و هر جلسه فقط چند دقیقه به طول میانجامد.
به محض تزریق بوتاکس، تأثیر آن بر درمان سردرد شروع میشود و پس از نخستین تزریق، ظرف یک هفته نتیجهی کامل آن قابل تشخیص است. در اکثر بیماران، پنج مدت تزریق، طی مدت 15 ماه دریافت میشود. تزریق با سوزنی بسیار ظریف انجام میشود و اکثر بیماران درد آن را مانند درد ناشی از خراشی جزیی یا نیش پشه توصیف کردهاند.
اثر بوتاکس حتی سالها پس از تزریق، کاملاً برگشتپذیر میباشد.
هرچند تزریقبوتاکس برای درمان تمام سردردها راهگشا نیست، میگرن حدود 90 درصد از بیماران بعد از تزریق از قبل خفیفتر شده است. در آزمایشهای بالینی انجام شده، مشاهده شد که بیماران ماهانه 7 تا 9 بار کمتر از قبل دچار سردرد شدهاند.
شاخص تزریق بوتاکس برای درمان میگرن از این جهت مفید است که میزان موثر بودن جراحی در تسکین میگرن را هم تعیین میکند. بوتاکس از تحریک عصبهای مولد درد که بر اثر انقباض عضلانی صورت میگیرد، ممانعت میکند . اگر با تزریق درد آرام شود، جراحی هم برای آزاد کردن دائمی آن عصبها راهگشا خواهد بود. به علاه با تزریق میتوان عصب محرک میگرن را مشخص کرد. به این ترتیب عمل جراحی دقیقتر و مفیدتر پیش میرود.
اگر تابه حال مداخلهی جراحی را برای درمان میگرن مؤثر نمیدانسته اید، چنانچه واکنش مناسبی به بوتاکس نشان میدهید، جراحی روش مؤثری خواهد بود. جراحان از این روش به عنوان آزمایش پیش از تصمیمگیری دربارهی جراحی استفاده می کنند.
عوارض جانبی مانند تغییر رنگ و برآمده شدن پوست و کبودی دارد، البته در کمتر از یک درصد از بیماران چنین واکنشهای منفیای مشاهده میشود. اثرهای جانبی جدیتر به ندرت پیش میآید.
مننژیت (Meningitis)، عفونت و التهاب پردهی مغزی میباشد. عفونت مایع اطراف مغزی و نخاعی منجر به التهاب میشود.
۱ـ مننژیت باکتریایی: فرد مبتلا باید فوراً در بیمارستان بستری شود. چرا که بسیار خطرناک و کشنده است. به محض ورود باکتری وارد خون، دیواره عروق خونی تخریب می شود و خونریزی در پوست و اعضای داخلی اتفاق میافتد.
نشانهها شامل: خستگی، تب، تهوع، لرز سرد، سردی دست ها و پاها، درد شدید مفاصل و عضلات، درد سینه و یا شکم، اسهال، ، تنفس سریع و در مراحل بعدی بثورات پوستی میباشد.
این نوع مننژیت، در کمتر از چند ساعت فرد را خواهد کشت. در موارد غیر کشنده، معلولیت دائمی رخ میدهد که شامل قطع عضو و یا زخم شدید است.
نشانههای مننژیت باکتریایی بعد از 3 تا 7 روز قابل مشاهده هستند.
در نوزادان تازه به دنیا آمده امکان دارد نشانههایی همچون: سردرد، تب و سفتی گردن وجود نداشته باشد و یا به سختی این نشانهها قابل مشاهده باشند.
علائم این بیماری در نوزادان شامل بیحالی، تحریک پذیری، استفراغ و کاهش اشتها میباشد.
پزشک متخصص با مشاهدهی عکس العمل کودک ابتلا به این بیماری را تشخیص می دهد.
اگر چه نشانههای نخستین مننژیت باکتریایی و ویروسی به هم شباهت دارند، نشانههای بعدی مننژیتباکتریایی نظیر تشنج و اغما بسیار خطرناک هستند.
۲ـ مننژیت ویروسی: خفیف تر است و معمولاً بیشتر از مننژیت باکتریایی اتفاق میافتد. این نوع که از عفونت روده ای ناشی میشود، در اواخر تابستان و اوایل پاییز بسیار شایع است. بچه های کمتر از پنج سال و بزرگسالان زیر 30 سال ریسک ابتلای بیشتری دارند. نشانههای این نوع مننژیت در نوزادان و بزرگسالان با هم متفاوت است.
نشانهها در نوزادان شامل تحریک پذیری، تب، بد غذایی و سخت بیدار شدن میباشد.
نشانهها در بزرگسالان شامل سردرد شدید، تب بالا، سفتی گردن، حساسیت به نور، خواب آلودگی و یا مشکل در بیدار شدن، تهوع و استفراغ و کاهش اشتها میباشد.
علائم این نوع مننژیت معمولا 7 تا 10 روز به طول میانجامد.
۳ـ مننژیت قارچی: علائم این نوعمننژیت بسیار شبیه به انواع دیگر مننژیت می باشد. به هر حال، این علائم به تدریج ظاهر می شوند. علائم مشترک شامل سردرد، تب، تهوع و سفتی گردن می باشد. علائم اختصاصی این نوع مننژیت عبارتند از: عدم دوست داشتن نور، تغییر در وضعیت ذهنی، گیجی، توهم و تغییرات شخصیتی.
این بیماری حدود ده درصد به مرگ ختم میشود. در موارد غیر کشنده افراد به آسیب مغزی، ناشنوایی و یا از دست دادن اندام دچار میشوند.
امکان ابتلا به این بیماری در همهی افراد وجود دارد.
ریسک این بیماری در نوزادان کمتر از یک ماه به علت ضعف سیستم ایمنی، بیشتر میباشد.
افرادی که در تماس با بیمار دچار مننژیت ویروسی قرار گرفته اند، به احتمال زیاد به این عفونت مبتلا میشوند، اما بیماری آنها شبیه عوارض مننژیت نخواهد بود.
تشخیص زود و درمان به موقع مننژیت باکتریایی، از آسیب دائمی عصبی جلوگیری به عمل میآورد.
پزشک برای مننژیت باکتریایی، آنتی بیوتیک تجویز میکند. نوع آنتی بیوتیک به باکتریای که باعث عفونت شده است، بستگی دارد.
بیماران مبتلا به مننژیت ویروسی، بعد از 7 تا 10 روز بهبود پیدا میکنند.
برای بیماران مبتلا به مننژیت قارچی، داروهای ضد قارچ با دوز بالا تجویز میشود.
افراد با سیستم ایمنی ضعیف، مانند: بیماران ایدزی، سرطانی و یا دیابتی، اغلب به درمان طولانی تری نیازمندند.
دیگر داروها و مایعات داخل وریدی برای درمان نشانههایی همچون ورم مغز، شوک و تشنج تجویز میشوند.
در برخی موارد بر اساس شدت بیماری و نیاز به داروها، بستری در بیمارستان برای بیمار ضروری است.
تجمع مایع بین جمجمه و مغز
آسیب های مغزی
هیدروسفالی
کاهش شنوایی
تشنج
واکسن ژوگه پنوموکوک : در حال حاضر در دوران کودکی به ایمنسازی کمک میکند و در پیشگیری از مننژیت پنوموکوکی تأثیر دارد.
تمام دانشجویان سال اول که در خوابگاه زندگی می کنند و واکسینه نیستند.
کودکان دارای دو سال و بیشتر که طحال ندارند و یا سیستم ایمنی ضعیفی دارند.
افرادی که به کشورهایی که در آنها، مننژیت مننگوکوک شایع است، سفر میکنند.
نوجوانان در سنین 11 تا 12 سال و نوجوانان در سن 15 سال که هنوز واکسینه نشدهاند.
انسفالیت (encephalitis) به معنای التهاب و تورم مغز است. این بیماری از نوعی عفونت ویروسی یا باکتریایی ناشی میشود. به طور کلی انسفالیت خیلی شایع نیست و میتواند افراد مبتلا به ایدز و سرطان، کودکان و در کل افرادی که سیستم ایمنی ضعیفی دارند را درگیر کند.
انسفالیت مینور امکان دارد با علائم خفیفی خود را نشان دهد و یا اصلاً علائم خاصی نداشته باشد.
علائم خفیف این بیماری که در نوع مینور اتفاق میافتد، موارد زیر را شامل میشود:
علائم شدید انسفالیت شامل موارد زیر است:
علائم خفیف این بیماری امکان دارد خیلی به علائم سرماخوردگی شباهت داشته باشد، ولی علائم شدید آن خیلی کم پیش میآید و میتواند تهدید کنندهی زندگی فرد باشد.
انسفالیت توسط راههای مختلف و با انواع مختلفی از میکروارگانیسمها به وجود میآید.
لازم است جهت پیشگیری، خودتان و عزیزانتان را در برابر کنه و پشههایی که امکان دارد حامل ویروسهای متعددی از جمله ویروس انتقالدهندهی انسفالیت باشند، محافظت کنید.
اگر هر کدام از این علائم را در خود مشاهده کردید، لازم است با پزشکتان م داشته باشید تا توسط آزمایش، تشخیص قطعی در مورد بیماریتان صادر شود، به خصوص در مورد کودکان، سالمندان و یا افرادی که مبتلا به ضعف دستگاه ایمنی هستند، این موضوع اهمیت ویژهای دارد.
علل ایجاد انسفالیت اغلب قابل شناسایی نیست، ولی مهمترین عامل بروز این بیماری، عفونت ویروسی میباشد. عوامل دیگر آن می توانند قارچها، باکتریها و انگلها باشند.
برای درمان انسفالیت با علائم خفیف، تنها تقویت سیستم ایمنی افراد کافی میباشد و فرد مبتلا میتواند با کمی استراحت و نوشیدن مایعات فراوان و رژیم غذایی سالم، به سلامتی برگردد.
استفاده از داروهای ضدتورم که متخصص آنها را تجویز کرده ضروری است تا فشار و تورم بر روی استخوان جمجمه که به سردرد شدید منجر میشود، بهبود پیدا کند.
تشنج امکان دارد عارضهای همراه با این بیماری باشد که میشود با مصرف داروهای ضد تشنج آن را درمان کرد.
اگر انسفالیت توسط عفونت ویروسی اتفاق بیفتد، ممکن است درمان آن دشوار باشد و داروهایی که برای انسفالیت باکتریایی تجویز میشوند، تأثیرگذار نباشند.
انسفالیت با علائم شدید امکان دارد بعد از مدت طولانی بهبود پیدا کرده اما معلولیت شناختی را به جای بگذارد. در این صورت بیمار به گفتار درمانی و کاردرمانی برای احیای گفتار و حرکت نیاز پیدا میکند.
در صورت انجام درمان پزشکی به موقع و سریع، عوارض کمتری پیش روی بیمار خواهد بود. با درمان به موقع، امکان جلوگیری از مرگ هم وجود دارد و از بروز عوارض دائمی میتوان جلوگیری کرد.
انسفالوپاتی یک اصطلاح عمومی میباشد که برای توصیف بیماریهایی به کار برده میشود که عملکرد یا ساختار مغز فرد را تحت تأثیر قرار میدهند. آنسفالوپاتی انواع گوناگونی دارد که ممکن است دائمی باشند و یا موقتی. برخی از انواع آن مادرزادی و از بدو تولد با فرد همراه هستند و هرگز تغییری نخواهند کرد. در حالی که برخی پس از تولد به وجود آمده و امکان دارد روز به روز وخیمتر شوند.
در ادامهی این مقاله شما را با دلایل، علائم، روشهای تشخیص و درمان انسفالوپاتی آشنا میکنیم.
در زیر به برخی از انواع مهم آنسفالوپاتی میپردازیم.
آنسفالوپاتی مزمن ترومایتی: بر اثر ضربه و یا آسیب به مغز اتفاق میافتد.
آنسفالوپاتی گلیسین: یک بیماری ژنتیکی میباشد که بالا بودن سطح گلیسین (اسید آمینه) در مغز به صورت غیر طبیعی مشخصهی اصلی آن است.
آنسفالوپاتی هشیموتو: بسیار نادر است و از بیماریهای خود ایمنیای ناشی میشود که در آن بدن به غده تیروئید حمله میکند.
نشانههای این بیماری به علت و شدت بیماری بستگی دارد. اما عموم نشانههای این بیماری عبارتند از:
۱ـ تغییرات ذهنی
در جریان این بیماری، امکان دارد فرد دچار مشکل تمرکزی یا از دست دادن حافظه شود. همچنین ممکن است در به کار گیری مهارت های حل مسئله ناتوان شود.
معمولا افراد دیگر سریعتر از خود فرد بیمار از وجود این مشکلات آگاه میشوند. داشتن شخصیت در حال تغییر یکی از این نشانههای این بیماری میباشد. به عنوان مثال، امکان دارد فرد بیشتر از قبل آرام شده یا دچار تشنج فکری بشود. به هر حال تغییرات ایجاد شده کاملا حس میشوند.
۲ـ تغییرات عصبی
نشانههای عصبی ممکن عبارتند از:
اگر علائم انسفالوپاتی را در خود مشاهده میکنید، باید هرچه زودتر به پزشک مراجعه کنید. اگر در حال حاضر درمانی را برای بیماریهای مغز دریافت میکنید، آگاهی از علائم زیر ضروری است و آنها را خیلی زود باید به پزشک اطلاع دهید:
این نشانهها می توانند نشانههایی از فوریت پزشکی باشند و به این معنی هستند که بیماری شما رو به وخامت است.
برای تشخیص انسفالوپاتی، دکتر سوالاتی در مورد سابقهی پزشکی و نشانههای بیمار مطرح کرده و همچنین معاینهی پزشکی هم برای بررسی علائم عصبی و روانی انجام خواهد شد.
اگر پزشک به وجود بیماری مغزی در بیمار شک داشته باشد، ممکن است انجام آزمایشاتی را برای تعیین دلایل و شدت بیماری به انجام برساند. این تست ها معمولاً شامل موارد زیر هستند:
درمان آنسفالوپاتی بسته به علت ایجاد کنندهی آن فرق میکند. برای درمان این اختلال امکان دارد از داروها برای کم کردن نشانهها و یا جراحی برای درمان علت زمینهای استفاده شود. پزشک همچنین گاهی مکملهای غذایی را برای کاهش شانس آسیب مغزی تجویز میکند. البته گاهی نیز رژیم غذایی مخصوصی برای درمان علل زمینهای پیشنهاد میشود. در بعضی موارد از بیماری، مانند زمانی که مغز اکسیژن کافی را دریافت نمیکند، امکان به کما رفتن بیمار وجود دارد. در موارد شدید مانند این حالت، معمولا درمانهای حمایتی برای افرایش شانس زنده ماندن بیمار توسط پزشک تجویز میشود.
برخی از انواع آنسفالوپاتی مانند انواع ارثی آن قابل پیشگیری نمیباشند. با این حال، برخی از انواع این بیماری قابل پیشگیری هستند. به طور کلی، انتخاب سبک زندگی سالم می تواند به کاهش عوامل خطر برای ابتلا به بیماریهای مغزی کمک کند. تغییرات زیر می تواند در کاهش بسیاری از علل و عوامل خطر آنسفالوپاتی یاریرسان باشد:
چشم انداز بلند مدت بیمار به علت و شدت انسفالوپاتی وابسته است. اگر شدت این بیماری زیاد باشد، همهی انواع آن میتوانند کشنده باشند. اما حتی در موارد خفیف نیز بعضی از انواع این بیماری میتوانند خطرناک باشند. با توجه به گزارش موسسه National Institute of Neurological Disorders and Stroke، انسفالوپاتی اسفنجی شکل در طی سه ماه تا چند سال پس از زمان شروع بیماری فرد را از پا درمیآورد.
درمان علت بیماری مغزی، ممکن است به بهبود نشانهها کمک کند یا به واسطهی آنها بیمار درمان شود. بسته به نوع آنسفالوپاتی، امکان دارد بیمار آسیب همیشگی در مغز را تجربه کند.
نورو به معنای نورون (عصب) و پاتی به معنای (آسیب) میباشد. وقتی به دلایلی رشتههای عصبی بدن دچار آسیب میشوند، این بیماری بروز می کند و در پی آن مشکلاتی برای فرد مبتلا بهوجود میآید. این مشکلات گاهی قادرند فرد مبتلا را از عرصهی اجتماعی دور سازند.
تظاهرات بالینی بیماری، در افراد مختلف فرق دارد و همهی بیماران دارای نشانههای مشابه نیستند، زیرا درگیری عصبی در آنها امکان دارد متغیر باشد. به هر حال بیماری باید معالجه و علائم آن برطرف شود. هرگونه غفلت در این زمینه امکان دارد فرد مبتلا را ناتوان سازد.
نوروپاتی بیماری اعصاب محیطی میباشد. اعصاب محیطی آنهایی هستند که وارد نخاع و مغز شده (شامل خود مغز و ساقه آن) یا از آنها خارج میشود. به اعصابی که وارد میشود، حسی و آنهایی را که خارج میشود، حرکتی مینامند. هر کدام از اینها اگر به تنهایی یا باهم دچار آسیب شوند، قادرند حس و حرکت بیمار را دچار اختلال کنند.
این بیماری به دلایل گوناگون خود را نشان میدهد که مهمترین آنها بیماریهای متابولیکی میباشد. بیماری دیابت سردستهی این بیماریها است. از بیماریهای دیگر میتوان بیماریهای روماتیسمی، عروقی، کمکاری تیروئید و کمخونیها را نام برد. برخی ویروسها نیز امکان دارد منجر به نوروپاتی شوند.
زونا یکی از این ویروسهای خطرناک میباشد. سندرم گیلنباره هم نوع دیگر آن است. علت این بیماری هنوز به طور کامل قابل تشخیص نیست، ولی بیشتر بعد از ابتلا به آنفلوآنزا و سرماخوردگی بروز میکند.
در بیماری گیلن باره، سیستم ایمنی به اشتباه به اعصاب بدن حمله کرده و اقدام به تخریب آنها میکند. البته مواد شیمیایی مانند بعضی داروهای بیماری سرطان و داروهای شیمیدرمانی، در بروز این بیماری دخالت دارد، اما متأسانه با همهی امکانات و دانش پزشکی هنوز قادر به پاسخ مناسبی برای دلیل برخی بیماریها نیستیم.
علائم بیماری، متفاوت و به درگیری نوع عصب بستگی دارد. اگر درگیری به اعصاب حرکتی رسیده باشد، بیمار دیگر توانایی انجام اعمال حرکتی خود را نخواهد داشت. یعنی قدرت عضلات کاهش پیدا میکند و بیمار در راه رفتن دچار مشکل میشود یا با دست قادر به برداشتن چیزها نیست و حتی گاهی توانایی حرکت دست را ندارد.
اختلال در اعصاب حسی، حس لامسه را کاهش میدهد و بیمار اغلب از مشکلاتی مانند مورمورشدن یا گزگزشدن دست و پا شکایت دارد و گاه بیحسی بهقدری شدید است که متوجه سوختن پا هم نمیشود. این حالت در بیماران دیابتی زیاد مشاهده شده. اختلال در اعصاب اتونوم یا خود مختار مشکلاتی در عملکرد قلب، مثانه و دستگاه گوارشی به وجود میآورد.
هنگام معاینهی بیمار، اندامهای انتهایی ضعیف هستند و بیمار قادر به فشار دادن انگشت ما نیست. در این هنگام تستی انجام میشود که نشاندهنده این است که آیارفلکسهای رتری کاهش یافته یا برطرف شدهاند.
در مواردی که اعصاب حسی درگیر است، تست حسی انجام میشود. با فشار دادن یک سوزن به آرامی روی دست یا پای بیمار، میزان حس او مشاهده میشود. این بیماران واکنشی به تماس جسم نوک تیز از خود نشان نمیدهند.
تشخیص این نوع از گرفتاریها با شرححال گرفتن از بیماران بررسی میشود و تست خاصی برای آن موجود نیست. این بیماران معمولا از اسهال، یبوست، بیاختیاری یا احتباس ادراری، اختلال در بلع، احساس سیری یا از دست دادن اشتها، تعریق غیرعادی و نوسانات فشار خون رنج میبرند. این اختلالات به دلیل گرفتاری اعصاب خودکار یا اتونوم بدن رخ میدهد.
بروز نشانههای نوروپاتی کانونی به شکل ناگهانی است و ممکن است با دوبینی، کاهش دید، کاهش شنوایی یا بیحسی یکطرفه همراه باشد. اگر عصب گرفتار شود به آن مونو نوروپاتی میگویند و اگر دو یا چند اعصاب گرفتار شود، چند نورو پاتی نامیده میشود. در دیابت، بیشتر مواقع درگیری مونو نوروپاتی میباشد و در آن عصب هفت دچار آسیب میشود.
قضاوت در این باره به نوع درگیری و بیماری بستگی دارد. در بیماران دیابتی در صورت کنترل نکردن قند، توانایی کنترل بیماری را نداریم و قطعا بیماری پیشرونده خواهد بود.
در این موارد باید عامل بیماری را کنترل کرد. یعنی در فرد دیابتیک، کنترل قند و تجویز داروهای کمکی ضروری است.
اعصاب ضخیم، از غلافی رویی به نام میلین و رشتهای عصبی به نام آکسون تشکیل شده که زیر میلین قرار گرفته است. امکان دارد که میلین گرفتار شود که خوشبختانه در این موارد قابل برگشت است. اما اگر گرفتاری مربوط به آکسون باشد، امکان دارد برگشتپذیری کمی دیرتر و دشوارتر شدنی شود. اتیولوژی بیماری برای پزشکان بسیار بااهمیت میباشد، زیرا با اصلاح عامل بهوجودآورنده، قادر به درمان بیماری خواهند بود.
درمان آن به علت ایجادکنندهی بیماری مرتبط است. در سندرم گیلن باره که به دنبال بیماری عفونی بروز میکند، در صورت شدید بودن بیماری میتوان خون را تصفیه یا آنتیبادی تزریق کرد یا از داروهای کمکی دیگر برای کنترل بیماری سود برد. در موارد دیگر مانند بیماریهای کمخونی، روماتیسمی و اسکولایتیز، با درمان مناسب و بهموقع، نشانههای بیمار برطرف میشود و در سندرم تونل کارپل یا تصادفاتی که به قطع عصب منجر شده، جراحی ضروری است.
برخی بیماران از دردهای شدید رنج میبرند. سندرم گیلن باره درد شدیدی به همراه دارد. در دیابتیکها نیز این درد قابل مشاهده است. گاهی جابهجایی دیسک گردن یا کمر نیز به نوروپاتی منجر میشود که در این صورت بیمار دردهای فوقالعاده وحشتناک و غیرقابل تحملی را باید تاب بیاورد. در این موارد هر چه سریعتر باید درمان مناسبی از سوی جراحی یا درمان دارویی مناسب (تجویز مسکن) صورت گیرد.
متخصصان فیزیوتراپی در این مواقع بسیار یاریرسان هستند. فیزیوتراپی برای بیمارانی که دچار سندرم گیلن باره، دیابت یا جابهجایی دیسک هستند، بسیار راهگشا میباشد. فیزیوتراپی به ترمیم عصب کمک میکند و عضلاتی را که به دلیل فعال نبودن به آتروفی دچار شدهاند به حالت عادی و اولیه خود برمیگرداند.
در صورت بروز نشانههایی مانند اختلال در حرکات دست و پا یا بیحسی در نقطهای از بدن ، مراجعه به متخصص مغز و اعصاب یا نورولوژیست ضروری است. اقدام سریعتر درمانی از وخامت نوروپاتی پیشگیری به عمل میآورد. در ویزیت بیمار نوعی تست به نام ایانجی انجام میشود که در آن سرعت هدایت عصبی سنجیده و عصب درگیر تشخیص داده میشود.
نوروپاتی قابل درمان میباشد. در مواردی که ژنتیک و ارث در بروز بیماری دخیل نیست نیز میتوان بیماری را کنترل کرد یا با آموزشهای لازم، کاری کرد که بیمار به آسیبهای کمتری دچار شود.
این بیماری در افراد دیابتیک بیشتر شایع است و اکثر بیماران نسبت به آن آگاهی ندارند. همهی بیمارانی که به بیحسی در پاهای خود دچار هستند، باید مراقبت کنند. اگر بیمار دیابتی دچار سوختگی یا خراشی در پای خود شود، امکان دارد چاره ای جز قطع عضو نباشد.
میسوفونیا اختلالی است که در آن افراد نسبت به صداهای معمولی مانند جویدن غذا و یا حتی نفس کشیدن، حساسیت شدید دارند و گاهی دچار خشم و نفرت میشوند. برخی از صداها مثل صدای بلند گیر اتومبیل به طور معمول آزاردهنده هستند، اما مبتلایان به اختلال میسوفونیا به هر نوع صدایی حساسیت دارند.
واکنشهای احساسی و جسمی به صداهای معمولی، امکان دارد به احساس ترس، اضطراب و یا خشم منجر شود. داشتن اطلاعات کافی در رابطه با این اختلال میتواند از پیشروی مشکل جلوگیری کند.
مبتلایان به میسوفونیا به علت واکنشهای قوی و تندی که دارند گاهی اوقات قادر به داشتن یک زندگی طبیعی نیستند. و این در حالی است که میسوفونیا یک اختلال بهداشتی در نظر گرفته شده و گزینههای درمانی آن هنوز محدود هستند.
متأسفانه هیچ درمان و یا داروی خاصی برای این اختلال کشف نشده. تقلید صداهای توهینآمیز یکی از پاسخهای ناخودآگاه بوده که بعضی از افراد در مواقع تحریک توسط صداها، انجام میدهند. این تقلید، امکان دارد شرایط ناراحت کنندهای را ایجاد کند.
نکتههایی برای مدیریت حساسیت صدا:
کلیدیترین ویژگی این اختلال، واکنشهای شدید مانند خشم یا نفرت، نسبت به افراد عامل صدا میباشد. برخی از صداهای موجود در محیط اطراف، برای برخی افراد فقط آزاردهنده هستند، در حالی که در افرادی دیگر موجب خشم، نفرت و برانگیختگی میشوند.
این اختلال در هر سنی از مردان و ن ممکن است اتفاق بیفتد، هر چند که اغلب نشانههای آن در اواخر دوران کودکی یا در اوایل نوجوانی بروز میکنند. نشانهی اولیهی آن در بیشتر موارد از یک صدای خاص آغاز و به تدریج صداهای تحریککنندهی دیگری نیز به آن اضافه میشود.
مبتلایان به اختلال میسوفونیا به تدریج از واکنشهای بیش از حد خود نسبت به صداها آگاه میشوند و شدت احساسات آنها به حدی میرسد که کنترل خود را از دست خواهند داد.
همانطور که گفته شد این افراد به صداها، حتی تلفن همراه حساسیت داشته و بیشتر از دیگران مستعد دچار شدن به علائم افسردگی، اضطراب و عصبانیت میباشند.
طبق مطالعات صورتگرفته، مبتلایان به بیماری میسوفونیا علاوه بر واکنشهای عاطفی، اغلب تجربهی برخی از واکنشهای فیزیکی را نیز دارند، این واکنشها عبارتند از:
برخی صداها بیشتر موجب برانگیختگی این افراد میشوند. موارد نامبرده شده در زیر، توسط محققان رایجترین عوامل میسوفونیا شناسایی شدهاند:
از آنجایی که معمولاً کودکان مبتلا به اوتیسم در معرض تحریکهای حساسیتی قرار گرفتهاند، گمانهزنیهایی مبنی بر وجود آسیبشناسی و بیماری اوتیسم موجود است. به هر صورت برای تایید ارتباط این موارد، زمان بیشتری مورد نیاز است.
میسوفونیا به عنوان یک بیماری مزمن و اختلال اولیه درنظر گرفته میشود، بدین معنی که پیشرفت آن در ارتباط با شرایط دیگر نیست.
شباهت بسیاری بین میسوفونیا و وزوز گوش وجود دارد، در نتیجه برخی از محققان بر این باورند که این اختلال با اتصال فوقانی بین سیستمهای شنوایی و مغز در ارتباط میباشد.
با استفاده از تصویربرداری MRI، مطالعهای در جهت تجزیه و تحلیل مغز افراد مبتلا به اختلال میسوفونیا صورت گرفته و بر اساس آن تشخیص داده شد که برخی صداها میتوانند بخشی از مغز را که مسئول پردازش احساسات است تحت تاثیر خود قرار دهند.
سلولهای عصبی افراد مبتلا به میسوفونیا، در بخشهای خاصی از مغز myelination بالاتری نسبت به افراد متوسط دارد و این امر قادر است سطح بالاتری از اتصال آنها را افزایش دهد.
DSM-5 منبع اصلی برای تشخیص اختلالات روانی در ایالات متحده میباشد و از بین نرفته است. این از لحاظ فنی، بدان معنا است که فرد، خود توانایی تشخیص این بیماری را ندارد.
با این حال، شبکه بینالمللی میسوفونیا، شبکه ارائهدهنده خود با طیف وسیعی از متخصصان، از جمله متخصص مغز و اعصاب، شنوایی و روانپزشکان علاقهمند و فعال، گسترش داده است.
مبتلایان به میسوفونیا اکثراً کمتر تمایل به حضور در اجتماع را دارند. زیرا این کار مسبب مشکلاتی در آنها میشود. اطرافیان آنها در اکثر مواقع تلفن همراه را از آنها پنهان کرده و به هنگام استفاده آن را بیصدا میکنند، بنابراین ااین بیماران بیشتر به ملاحظه و پشتیبانی افراد نزدیک خود نیازمندند، نزدیکان همیشه نقش بسیار مهمی را در بهبود فرد دارند از آنها انتظار میرود این مسئله را درک کنند که پیش آمدن چنین شرایطی امکان دارد برای هر کسی شدنی است و عمدی در کار نیست.
سازمان بینالمللی میسوفونیا Misophonia International به دنبال ارائه اطلاعات مفید در این زمینه و برای کسانی که درگیر این شرایط هستند، میباشد. این سازمان در حال برنامهریزی برای انجام آزمایشات گوناگونی بوده تا روشهای درمانی بهتری برای این اختلال کشف شود. مسلماً در آینده از نتایج آزمایشات بر روی این اختلال بیشتر میشنویم.
بیماری تی ساکس نوعی اختلال در سیستم اعصاب مرکزی میباشد. مجموع بخشهای مختلف مغز (مثل مخچه، مخ و ساقهی مغزی) و نخاع را سیستم اعصاب مرکزی میگویند. این بیماری یک اختلال نورودژنراتیو میباشد که بیشتر نوزادان دچار آن میشوند. بیماریهایی که تخریب سلولهای عصبی یا نورونهای بدن را درپی دارند نورودژنراتیو میگویند. متاسفانه بیماری تی ساکس در نوزادان همیشه به مرگ منجر میشود. این بیماری در بزرگسالان و نوجوانان نشانههای خفیفتری دارد و البته بهندرت اتفاق میافتد.
معمولاً در رحم و قبل از تولد، پروسهی تخریب اعصاب در نوزادان مبتلا به این بیماری آغاز میشود. در اکثر موارد، در سنین ۳ تا ۶ ماهگی علائم خود را نشان میدهند. این بیماری بسیار سریع پیشرفت کرده و معمولاً کودک تا سن ۴ یا ۵ سالگی بیشتر دوام نمیآورد.
اگر کودک به تشنج یا تنگی نفس دچار شد، هرچه سریعتر باید به اورژانس مراجعه کرده یا با مرکز فوریتهای پزشکی (۱۱۵) تماس برقرار کنید.
علاوه بر تی ساکس نوزادان، این بیماری به شکلهای دیگری نیز بروز میکند. از انواع دیگر این بیماری میتوان تی ساکس نوجوانی، مزمن و تیساکس بزرگسالان را نام برد که از تی ساکس نوزادی نادرتر و همچنین خفیفتر هستند.
افرادی که به تی ساکس نوجوانی یا جوانی دچار میشوند، نشانههای بیماری را اغلب بین سنین ۲ تا ۱۰ سالگی نشان میدهند و اکثرا تا سن ۱۵ سالگی بیشتر دوام نمیآورند.
نشانههای تی ساکس مزمن تا سن ۱۰ سالگی بروز میکند. ولی روند پیشرفت بیماری از سایر انواع آن کندتر میباشد. نشانههایی مانند کرامپها یا گرفتگیهای عضلانی، مشکل تکلم و لرزش (ترمور) در تی ساکس مزمن بسیار شایع هستند. امید به زندگی در این افراد به سرعت پیشرفت بیماری بستگی دارد. ولی برخی از مبتلایان به طور طبیعی عمر میکنند.
تی ساکس بزرگسالان از تمام انواع این بیماری خفیفتر میباشد. نشانههای بیماری اغلب در دوران جوانی یا نوجوانی بروز میکنند. مبتلایان به تی ساکس بزرگسالان، معمولاً دارای علائم زیر هستند:
شدت نشانهها و همچنین طول عمر بیماران مبتلا به تی ساکس بزرگسالی، به شرایط بیماری بستگی دارد.
یک نقص ژنی در کروموزوم شمارهی ۱۵ منجر به این بیماری میشود. این نقص ژنی منجر به ناتوانی بدن در ساخت پروتئین هگزوسامینیداز A که از مهمترین پروتئینهای مهم سیستم عصبی است، میشود. با فقدان این پروتئین، مواد شیمیایی مخربی به نام گانگلیوزیدها در سلولهای عصبی مغز انباشته شده و منجر به تخریب آنها میشوند.
تی ساکس یک بیماری ارثی میباشد. الگوی وراثت این بیماری به شکل مغلوب است و این بدان معنا است که در بدن ما از هر ژن، دو نسخه موجود است. یکی را از مادر و دیگری را از پدر دریافت میکنیم. وقتی الگوی وراثت یک بیماری به شکل مغلوب باشد، یعنی باید هر دو نسخه از یک ژن، دارای نقص باشند تا به بیماری مبتلا شویم.
اگر یکی از نسخهها سالم و دیگری داری نقص باشد، ابتلا به بیماری منتفی است. چون ژن سالم، اثر ژن خراب را خنثی میکند. به افرادی که دارای یک ژن سالم و یک ژن خراب هستند، ناقل میگویند. یعنی خودشان مشکلی ندارند ولی توانایی انتقال ژن ناسالم را به فرزند خود دارند. به این ترتیب برای ابتلا به تی ساکس، پدر و مادر باید ناقل بیماری بوده یا به بیماری مبتلا باشند.
این بیماری در بین یهودیان اشکنازی بیشتر شایع است. افرادی که اجدادشان یهودیان شرق یا مرکز اروپا بودند، ریسک ابتلا به این بیماری را دارند. تقریباً ۱ نفر از هر ۳۰ نفر یهودی اشکنازی، ناقل بیماری میباشد.
هیچ راهی برای پیشگیری از تی ساکس موجود نیست. میتوانید با استفاده از آزمایش ژنتیک پیش از بارداری، از ناقل نبودن خود اطمینان حاصل کنید. یا با استفاده از آزمایشهای ژنتیک دوران بارداری، مطمئن شوید که نوزاد شما به این بیماری مبتلا نیست. روشهای CVS و آمنیوسنتز برای شناسایی بیماری در جنین کاربرد دارند.
اغلب بین هفتههای ۱۰ تا ۱۲ بارداری روش CVS انجام میشود و از طریق واژن یا شکم نمونهای از سلولهای جفت برداشت میشود. آمنیوسنتز هم بین هفتههای ۱۵ تا ۲۰ بارداری انجام شده و برداشت نمونه از مایع اطراف جنین، با استفاده از یک سوزن و از طریق شکم انجام میشود.
اغلب تشخیص بیماری در نوزادان با استفاده از معاینه و بررسی علایم صورت میگیرد. امکان دارد برای تشخیص، آنزیمهای خون یا بافتهای بدن نوزاد مورد بررسی قرار بگیرند. نقطههای قرمز رنگ در لکهی زرد چشم نیز در معاینهی چشم مشخص میشوند.
متاسفانه هنوز درمانی برای تی ساکس موجود نیست. معمولاً براساس روشهای مراقبتی که در کاهش شدت علائم و بهبود شرایط کودک موثرند درمان انجام میشود. از جمله مراقبتهای درمانی تی ساکس میتوان داروهای ضد تشنج، مسکن، لولههای غذارسانی، فیزیوتراپی و مراقبت از ریه برای کاهش جمع شدن مایع مخاطی را نام برد.
مشخصه اصلی سندرم خستگی مزمن (CFS) خستگی یا خستگی شدید است که حتی با استراحت کردن هم برطرف نمیشود و با یک وضعیت پزشکی آن قابل توضیح نیست. دلایل بروزCFS هنوز کاملا روشن نیست. و چون در بسیاری از شرایط دیگر نشانههای مشابه دیده شده، تشخیص CFS دشوار است. برخی از عوامل تشخیص داده شده عبارتند از: استرس روانی و عفونت ویروسی، یا ترکیبی از عوامل.
سندرم خستگی مزمن (CFS) اختلالی است که مشخصه اصلی آن خستگی یا خستگی شدید است که با استراحت کردن از بین نمی رود و نمی توان با یک وضعیت پزشکی آن را توضیح داد.
در حالی که، CFS قبلا یک تشخیص بحث برانگیز بود، اکنون به عنوان یک وضعیت پزشکی به طور گسترده پذیرفته شده است.CFS می تواند هر کسی را درگیر کند، هرچند که در ن 40 تا 50 ساله بیشتر شایع است. هیچ درمانی در حال حاضر برای آن موجود نیست، اما درمان میتواند تسکیندهندهی نشانهها باشد.
علت CFS ناشناخته میباشد. محققان بر این باورند که عوامل مؤثر در آن موارد زیر را شامل میشوند:
CFS بیشتر در میان افراد 40 تا 50 ساله شایع است. جنسیت نیز ایفاگر نقش مهمی در CFS میباشد، زیرا ریسک ابتلا به CFS در ن دو تا چهار برابر بیشتر از مردان است.
عوامل دیگری که امکان دارد باعث افزایش ریسک ابتلا به CFS شوند، عبارتند از:
نشانههای خستگی مفرط وابسته به فرد و شدت بیماری فرق میکند. خستگی شایعترین علامت این سندرم میباشد که به اندازه کافی شدید است به نحوی که میتواند فعالیتهای روزانه فرد را مختل کند. برای تشخیص CFS، باید توانایی فرد برای انجام فعالیتهای روزانهاش به مدت حداقل شش ماه به طور قابل توجهی کاهش پیدا کند.
CFS همچنین می تواند به اختلال خواب منجر شود. مانند:
علائم فیزیکی CFS موارد زیر را شامل میشوند:
برای بعضی از افراد CFS به صورت دورهای اتفاق میافتد، دورههایی از احساس بد و دورههایی از احساس خوب وجود دارند. علائم امکان دارد گاهی حتی به طور کامل برطرف شوند، با این حال، هنوز هم بازگشت بیماری امکانپذیر است. این دورهها به عنوان دورههای عود بیماری شناخته شدهاند.
تشخیص CFS بسیار سخت است. هیچ آزمایش پزشکی برای تشخیص CFS موجود نیست. نشانههای آن به بسیاری از شرایط دیگر شباهت دارد. بسیاری از مبتلایان به CFS بیمار به نظر نمیرسند. بنابراین امکان دارد پزشکان به اشتباه تشخیص دهند که فرد سالم است. به منظور دریافت تشخیص CFS، پزشک شما سایر دلایل احتمالی را رد کرده و سابقه پزشکی شما را مورد بررسی قرار میدهد.
به علت شباهت نشانههای CFS و بسیاری از شرایط دیگر، بسیار مهم است که از خودتشخیصی اجتناب کرده و نشانهها را با دکتر خود درمیان بگذارید.
در حال حاضر هیچ درمان خاصی برای CFS وجود ندارد. نشانهها برای هر فرد متفاوت است و بنابراین برای نظارت بر اختلال و برطرف کردن نشانههای آن به انواع مختلفی از درمان نیاز داریم.
با ایجاد برخی از تغییرات در سبک زندگی میتوان نشانهها را کاهش داد.
با حذف یا محدود کردن مصرف کافئین می توان به بهبود وضعیت خواب کمک کرد. همچنین اجتناب از مصرف الکل و نیکوتین توصیه میشود. در صورت بروز اختلال در خواب در شب، چرت کوتاهی در روز میتواند جبرانکننده باشد.
یک برنامه روزانه تهیه کنید. روزانه ساعت معینی با زمان بیداری مشخص را به خواب اختصاص دهید.
به طور معمول، هیچ یک از داروها قادر به درمان تمام عوامل نیستند. همچنین علائم شما امکان دارد در طول زمان دچار تغییر شود، بنابراین داروها نیز باید متغیر باشند.
سندرم خستگی مفرط می تواند به یک نشانه افسردگی منجر شود. داروی ضدافسردگی با دوز کم یا ارجاع به یک ارائه دهنده سلامت روان میتواند راهگشا باشد.
اگر با تغییرات شیوه زندگی باز هم در آرزوی یک خواب شبانه آرام هستید، پزشک متخصص میتواند به شما کمک کند. داروهای مسکن برای کاهش دردهای مفصلی ناشی از CFS میتوانند راهگشا باشند. در صورت وم دارودرمانی، باید نیازهای شما درنظر گرفته شود. هیچ درمان مشخصی برای CFS موجود نیست.
با خواب کافی، انجام مستمر ورزش هوازی، اجتناب از مصرف دخانیات و رژیم غذایی سالم میتوانیم از دمانس، اختلال حافظه و شناخت پیشگیری کنیم.
پیشگیری از دمانس با سبک زندگی رابطهی مستقیم دارد.
عوامل خطر بسیاری در ارتباط با دمانس، اختلال حافظه و شناخت شناسایی شده است که همهی آنها تغییرپذیر نیستند. مهمتر از همه بالا رفتن سن است که متوقف کردن آن امکانپذیر نیست. با این حال با تغییر عواملی که بر روند ابتلا تاثیرگذار هستند میشود از این اختلالات پیشگیری کرد.
فعالیت بدنی:
فعال نگه داشتن بدن در سلامت قلب و مغز دارای نقش مهمی میباشد، بر اساس تحقیقات، فعالیت بدنی و ورزش منظم در افراد میانسال و سالمند به بهبود حافظه و تفکر کمک کرده و همچنین خطر ابتلا به دمانس را کاهش میدهد. بنابراین حداقل روزانه به مدت ۳۰ دقیقه و ۵ بار در هفته فعالیت بدنی مانند دوچرخهسواری یا پیادهروی با سرعت متوسط یا سریع داشته باشید. تا حدی باید در تلاش باشید که ضربان قلبتان بالا رفته و عرق کنید.
فشار خون بالا:
فشار خون بالا در میانسالی به طور قابل توجهی باعث بالارفتن ریسک ابتلا به دمانس در سالمندی میشود. به افراد بالای ۴۰ سال توصیه میشود که فشار خون خود را به طور منظم کنترل و مرتباً برای چکاپ به پزشک مراجعه کنند.
بیماری قند یا دیابت:
دیابت نوع ۲ و خطر ابتلا به دمانس تا حد زیادی به هم مرتبط هستند، با اتخاذ روش هایی میتوانیم خطر ابتلا به بیماری قند را کاهش دهیم. تغذیه ی سالم با مقدار قند پایین و حفظ وزن مناسب میتواند راهگشا باشد.
کشیدن سیگار برای ریهها، قلب و رگ های خونی به ویژه عروق مغز تأثیرات بسیار مخربی را به همراه دارد. براساس تحقیقات احتمال ریسک ابتلا به دمانس در افراد سیگاری ۵۰ درصد بیشتر از افرادی که هرگز سیگار نکشیده اند میباشد.با ترک سیگار، خطر ابتلا به دمانس را میتوان به طور قابل ملاحظهای کاهش داد.
تغذیه:
تغذیهی نامناسب میتواند باعث افزایش خطر ابتلا به بسیاری از بیماریها از جمله دمانس شود. تغذیه سالم به حفظ وزن طبیعی و متعادل فرد کمک میکند و همچنین باعث کاهش ریسک ابتلا به بیماریهایی از قبیل ناراحتیهای قلبی و فشار خون بالا که هر دو از عوامل خطر ابتلا به دمانس هستند را کاهش می دهد. مصرف بیشتر میوه و سبزیجات، ماهیهای چرب، غلات مانند نان سبوسدار، روغن زیتون و مصرف کمتر شیرینیجات و گوشت قرمز، خطر ابتلا به دمانس را کاهش می دهد.
فعالیت های ذهنی:
بر اساس تحقیقات، شرکت کردن در فعالیتهای محرک مغز مانند فراگیری موضوعات جدید، مطالعه و بازیهای فکری مانند چیدن پازل، میتواند ریسک ابتلا به دمانس را کاهش دهد. اینطور به نظر میرسد که فعالیتهای ذهنی میتواند باعث افزایش توانایی مغز برای مقابله و آسیبهای فیزیکی بشود. یعنی فرد مبتلا به دمانسی که فعالیت ذهنی زیادی دارد، قادر به تحمل مقدار آسیب بیشتری قبل از شناسایی علائم دمانس است. داشتن فعالیتهای جدید و سرگرمیهای متنوع مغز را به چالش کشیده و فعال نگه میدارد.
افسردگی:
ریسک ابتلا به دمانس در میان افراد مبتلا به افسردگی به مراتب بیشتر است. اگر درحال دست و پنجه نرم کردن با علائم افسردگی هستید، هر چه زودتر به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کرده و اقدام به درمان کنید.
مصرف الکل:
مصرف هرروزهی الکل باعث افزایش خطر ابتلا به انواع مختلف دمانس مانند بیماری آایمر و دمانس عروقی میشود.
کلسترول:
شواهد حاکی از آن است که کلسترول بالا در میانسالی، افزایش خطر ابتلا به دمانس در سالمندی را درپی خواهد داشت. بهتر است افراد بالای چهل سال، کلسترول خود را آزمایش کرده و کنترل کنند.
چاقی مانند فشار خون بالا و دیابت باعث افزایش خطر ابتلا به دمانس میشود. چاقی در میانسالی ریسک ابتلا به دمانس را در سالمندی افزایش میدهد. با ورزش منظم و تغذیهی سالم میتوان از بروز چاقی جلوگیری کرد.
مطالعات انجامشده درمورد تغییر در سبک زندگی نشاندهندهی این مطلب است که فعالیت بدنی منظم بهترین کاری است که برای کاهش خطر ابتلا به دمانس می توان انجام داد.
نتایج بررسی اثر ورزش هوازی یعنی ورزشهایی که باعث افزایش ضربان قلب میشوند بر افراد میانسال یا سالمند نشاندهندهی این هستند که ورزش هوازی تأثیر قابل ملاحظهای بر بهبود حافظه و تفکر و کاهش ریسک ابتلا به دمانس دارد.
مطالعات طولی به طور معمول وضعیت رفتاری و سلامتی گروه را در طولانی مدت مورد بررسی قرار میدهد. تحقیقاتی از این دست بر روی افراد میانسال به بررسی تاثیر فعالیتهای بدنی تفکر و حافظهی آنان در طی سالها پرداختهاند. نتایج به دست آمده از ۱۱ مطالعه نشاندهندهی این است که ورزش منظم حدود ۳۰ درصد خطر ابتلا به دمانس را کاهش میدهد و همینطور ۴۵ درصد به کاهش خطر ابتلا به بیماری آایمر کمک میکند.
همچنین ورزشهای هوازی در کوتاهمدت به بهبود عملکرد افراد سالم در انجام تستهای ذهنی کمک کردهاند. با استناد به ۲۹ مورد تحقیقات بالینی می توان گفت که در مقایسه با ورزش های غیرهوازی مانند ورزشهای کششی، انجام ورزشهای هوازی منظم در مدت ۱ ماه یا بیشتر میتواند باعث بهبودی حافظه و سرعت پردازش مغز شود.
اگرچه بر روی سالمندان سالم تحقیقات کمتری صورت گرفته است ولی برخی شواهد حاکی از آن است که با ورزش و فعالیت بدنی منظم، افراد سالمند قادرند خطر ابتلا به دمانس را کاهش دهند. مطالعه بر روی ۷۱۶ سالمند با میانگین سنی ۸۲ سال نشانداده، سالمندانی که روزانه کمتر از ۱۰ درصد را به فعالیت بدنی اختصاص میدهند بیش از ۲ برابر نسبت به سالمندانی که بالای ۱۰ درصد فعالیت بدنی در برنامهی روزانهی خود داشتهاند در معرض خطر ابتلا به بیماری آایمر بودند.
اکنون می دانیم که فعالیت فیزیکی مستمر به خونرسانی بهتر به مغز کمک میکند و همچنین خطر سکته مغزی، حملهی قلبی و دیابت را که همگی از عوامل خطرساز دمانس هستند کاهش میدهد.
توصیه می شود که فعالیت بدنی با یک فعالیت متوسط و از حداقل ۳۰ دقیقه شروع شود و بیشتر روزها انجام شود. فعالیت متوسط مثل یک باغبانی پرجنبوجوش، یک راهپیمایی سریع، درحدی که احساس گرما ایجاد شده و ضربان قلب بالا برود. اگر به ورزش ندارید عادت ندارید، سعی کنید که آهسته و پیوسته اقدام کرده و ظرفیت خود را بالا ببرید.
حملهی سیستم ایمنی بدن به اعصاب محیطی را سندرم گیلن باره (Guillain-Barré syndrome)، میگویند. از عواقب این حمله، بیحسی، احساس ضعف در ماهیچهها، گزگز و گاهی اوقات فلجی را میتوان نام برد.
یکی از نشانههای بارز این بیماری، حالت خوابرفتگی ناگهانی و سوزش در پا است که به سایر نقاط بدن منتقل میشود و در نهایت فرد به بیحسی در پا و ضعف عضلانی دچار میشود.
این بیماری بیشتر بین افراد ۳۰ تا ۴۰ ساله شایع است، ولی امکان دارد در هر سنی اتفاق بیفتد.
این بیماری مزمن نیست و درمان آن با یک دوره دارویی امکانپذیر است. در صورت به تعویق انداختن درمان امکان دارد مشکل تنفسی برای فرد ایجاد شده و بدن بسیار ضعیف شود.
علت این بیماری هنوز به درستی معلوم نیست. ولی به طور معمول بعد از یک عفونت ویروسی مانند آنفولانزا یا سرماخوردگی بروز میکند.
دلیل این اختلال میتواند تلاش شدید سیستم ایمنی برای از بین بردن عفونت باشد، طوری که امکان دارد در این میان به صورت اشتباهی حمله به سلولهای عصبی خودی صورت گیرد.
همچنین امکان دارد بعد از عفونت با یک باکتری به نام کامپیلوباکتر هم بیماری بروز نماید. عفونت با کامپیلوباکتر بعد از آشامیدن آب آلوده یا خوردن غذای نپخته (مخصوصا مرغ و ماهی و…) اتفاق بیفتد. در بعضی موارد بروز این عفونت بعد از اعمال جراحی نیز امکانپذیر است.
گاهی اوقات پیش آمده هیچ گونه عامل شناخته شدهای تشخیص داده نمیشود، اما وجود اختلال در عملکرد سیستم ایمنی بدن در همه موارد ذکر شده قطعی میباشد.
در برخی موارد آنقدر بدن ضعیف میشود که بیمار بههیچ وجه توانایی راه رفتن را ندارد و همچنین ممکن است بدن به طور کامل فلج شود.
بهطور معمول شروع نشانههای گیلن باره با ضعف در پاها و بیحسی همراه است. (امکان دارد فرد دچار احساس گزگز شدن شود.)
اغلب در عرض مدت کمی حدود چند روز یا چند هفته نشانه ها به قسمت های بالایی بدن سوق داده میشوند و ضعف و بیحسی بازوها و اندام فوقانی را در پی دارد.
همچنین امکان بروز مشکل در تنفس هم در فرد وجود دارد.
پزشک با دیدن نشانههایی مثل ضعف یا مورمور شدن پاها به بیماری گیلن باره مشکوک میشود. سپس آزمایشاتی مانند گرفتن مایع مغزی– نخاعی از قسمت پشت توسط متخصص انجام خواهد شد.
دو آزمایش دیگر شامل آزمایش سرعت هدایت عصب و بررسی الکترونیکی عضله هم انجام میشود. هدف انجام این آزمایشها بررسی نحوه ارسال پیغام از طریق اعصاب به دستها و پاها میباشد.
درمان قطعی برای گیلن باره وجود ندارد، اما برای بهبود علائم راههای پیشنهاد میشود:
۱ـ ایمنوگلوبولین درمانی: این دارو از جنس پروتئین میباشد و حفاظت از سیستم ایمنی در برابر حملات آنتی بادیهای مهاجم را برعهده میگیرد.
۲ـ پلاسما فرزیس: دستگاهی که خون به درون آن کشیده میشود به بدن فرد وصل میکنند و از این طریق جدایی آنتیبادیهای حملهکننده به اعصاب از خون امکانپذیر میشود. این آنتیبادیها که مسبب حمله به سیستم ایمنی بدن هستند، در واقع پروتئینهای موجود در خون میباشند.
بیمار مبتلا به سندروم گیلن باره چند روز تا چند هفته نیازمند بستری شدن در بیمارستان میباشد. زمان بستری ماندن در بیمارستان به مقدار مراقبتهای مورد نیاز بیمار و شدت بیماری وابسته است.
در موارد پیشرفته بیماری امکان دارد خوردن از راه دهان برای فرد مشکل شود که برای او لوله بینی – معدی کار گذاشته شده و از طریق لوله غذارسانی به او انجام می شود.
برای حفظ و بازسازی قدرت عضلانی بیمار، رژیم غذایی او باید پرکالری و پر پروتئین باشد.
گاهی غذا با حجم کم و در تعداد وعدههای زیاد برای بیمار تجویز میشود.
در زمان بستری بودن در بیمارستان، اگر ضعف عضلات تنفسی موجب اختلال تنفس در فرد شود، ممکن است به دستگاه تنفس مصنوعی نیاز پیدا کند.
برای کمک به حفظ قدرت و انعطاف پذیری عضلات، فیزیوتراپی میتواند راهگشا باشد.
علاوه بر موارد فوق داروهای زیر برحسب نیاز و به منظور تسکین نشانهها مورد استفاده قرار میگیرند :
این بیماری دارای سه مرحله حاد، نقاهت و بهبودی میباشد.
بهطور معمول بهبودی برای افراد مبتلا به گیلن باره حتمی است، اما امکان دارد روند زمانبری داشته باشد.
اکثر افراد، طی 2 تا 3 هفته ضعیفتر شده و بعد روند بهبودی آغاز میشود. در نهایت بعد از مدتی به طور کامل از شر بیماری خلاص میشوند. اگرچه بهبودی کامل امکان دارد تا دو سال طول بکشد.
بعضی افراد تا ماهها احساس ضعف میکنند و در موارد کمی، تا سالها این ضعف باقی میماند، بعضی دیگر هم دیگر هیچ وقت قدرت عضلاتشان را بهدست نمیآورند.
در بعضی موارد این بیماری بعد از اولین حمله دوباره شدت میگیرد.
در بعضی موارد بیمار برای راه رفتن به صندلی چرخدار یا عصا نیازمند میشود. تا این که دوباره قدرت عضلاتش برگشته و توانایی قدم برداشتن به راحتی و بدون نیاز به کمک را داشته باشد.
فیزیوتراپی برای بازگشت قدرت عضلات و یادگیری دوباره راه رفتن و حرکت دادن ماهیچههای بدن میتواند راهگشا باشد. برنامهای برای تمرین و ورزش به شخص بیمار توسط فیزیوتراپیست آموزش داده میشود تا کمک کند بیمار دوباره سلامتش را بهدست بیاورد.
کودکی که در حال گذراندن دوره درمان سندروم گیلن باره است، امکان دارد احساس عصبانیت، غمگینی، بیهودگی یا همه اینها را داشته باشد. م با یک درمانگر یا مشاور برای کنترل احساسات و خشمهای روحی به کودک میتواند یاریرسان باشد. دوستان و خانواده هم با حمایت و درک کودک بیمار قادرند به او کمک کرده و سبب شادمانی و روحیهی خوب شوند تا این که بهبودی کامل حاصل شود.
در صورت تجویز فیزیوتراپی، به دقت ورزشها را انجام دهید تا انعطاف عضلاتتان دوباره برگشته و قدرتمند شوند.
مشاوره با یک روانشناس در جهت سازگاری شما با شرایط بیماری و کیفیت زندگی مطلوب یاریرسان است.
سندرم ورنیکه کورساکوف نوعی اختلال مغزی میباشد. فقدان ویتامین ب1 یا تیامین سبب بروز این اختلال میشود. دو وضعیت این سندروم که امکان دارد با هم اتفاق بیفتند، عبارتند از: اختلال ورنیکه و سندرم کورساکوف. در بیشتر افراد ابتدا اختلال ورنیکه تشخیص داده میشود و بعد از آن سندرم کورساکوف. تغییراتی در بینایی، گیجی و سردر گمی، تحریف حافظه و داستانسراییهای بیسر و ته از نشانههای این سندرم میباشد. در ادامهی مقاله به علائم، علل و درمان سندرم ورنیکه کورساکوف میپردازیم.
اختلال ورنیکه یک نوع آسیب مغزی میباشد که قابل بازگشت نیست. این اختلال منجر به بروز سه مشکل عمده میشود:
در واقع فقدان ویتامین ب1(تیامین) منجر به بروز این علائم میشود. تمامی سلول های بدن به تیامین نیاز دارند و بدن انسان توانایی تولید آن را ندارد. پس دریافت آن از یک رژیم غذایی سالم ضروری است. همچنین در قلب، مغز، ریهها و کلیه، سطوح مختلفی از آن وجود دارد. در صورت کافی نبودن مقدار تیامین موجود، بدن قادر به انجام وظایف اصلیاش به صورت مناسب نخواهد بود و مشکل از اینجا آغاز میشود. به دلیل نیاز مغز به تیامین در سطح گسترده، این عضو نسبت به کاهش آن علائمی چون تغییر وضعیت ذهنی، گیجی، دو بینی، حرکات ناخواسته چشم و تعادل ضعیف و مشکل در راه رفتن بروز میدهد.
اکثراً افراد مبتلا، سوءتغذیه و کاهش وزن را تجربه میکنند، به علاوه امکان دارد با کاهش فشار خون، دمای بدن کاهش یافته و فرد با مشکلات جدید حافظه روبرو شود. نشانهها بسیار به حالت مستی ناشی از خوردن الکل شباهت دارد، هرچند فرد ممکن است اصلاً مصرف الکل نداشته باشد. تشخیص نشانهها مشکل است چون همهی افراد نشانههای یکسان از خود بروز نمیدهند و اگر تحت درمان قرار نگیرند امکان دارد به کما و یا مرگ ختم شود.
از دست دادن حافظه و مشکلات مربوط به مدیریت و انجام کارهای روزمره مشخصهی اصلی این سندرم میباشد. بیشتر مبتلایان به سندرم کورساکوف در یادگیری اطلاعات جدید دارای مشکل هستند، همچنین بهطور غیرمعمول خاطراتی را خلق میکنند که بتوانند شکافهای موجود در حافظه را پر کنند، در واقع دائماً در حال خیالپردازی هستند. این خیالپردازیها که خاطرات دروغین توصیفشده عنوان میشوند، به عمد انجام نمیشود بلکه مغز در حال تلاش برای تکمیل کردن ناخودآگاه حافظه است. مشکلات در حافظه کوتاهمدت می تواند اخلال در حفظ خاطرات جدید و یادآوری رویدادهای اخیر را بهوجود آورد. تغییر در شخصیت فرد مبتلا امکان دارد اتفاق بیفتد و از دیگر نشانههای محتمل عدم نگرانی، بیتفاوتی و گفتار و رفتار تکراری میباشد. امکان بهبود این بیماری بعد از گذشت زمان وجود دارد اما در حدود 25% موارد طبق گزارشات، این شرایط دائمی بوده است اغلب در مراحل ابتدایی بروز نشانهها، درمان امکانپذیر است و در صورت پیشرفت احتمال بهبود کامل کاهش مییابد.
سندرم ورنیکه کورساکوف بیشتر در میان افراد مبتلا به اعتیاد الکل رواج دارد. همچنین جذب محدود مواد غذایی و ویتامینهای مورد نیاز بدن در شرایط خاص، میتواند منجر به بروز این اختلال شود. این شرایط شامل موارد زیر هستند:
شایعترین دلیل این بیماری الکلیسم میباشد. چرا که افراد الکلی رژیم غذایی مناسبی ندارند. همچنین الکل از جذب ویتامین ب1 جلوگیری میکند.
بستری شدن هرچه زودتر بیمار مشکوک به سندرم ورنیکه کورساکوف برای دریافت خدمات پزشکی ضروری است. تزریق تیامین از دهان در این مرحله موثر نبوده و برای بررسی نشانهها و عوارض و نظارت بیمار بستری میشود. جایگزینی تیامین علائم رایج مانند حرکات چشم، مشکلات بینایی، مشکلات هماهنگی و سردرگمی را میتواند بهبود بخشد. اما بازیابی حافظه و شناخت به سختی و دیرتر امکانپذیر است و درمان با ویتامین تنها جلوی پیشرفت بیماری را میگیرد. برای درمان تزریق ویتامین ب1 داخل وریدی انجام شده و تا زمانی که دیگر نشانهای مشاهده نشود ادامه دارد. بعد از آن وعدههای غذایی با منابع غنی ویتامین ب1 تجویز میشود و مصرف الکل برای بیمار ممنوع درنظر گرفته میشود. براساس مطالعات ۲۵ درصد افراد مبتلا به سندرم ورنیکه کورساکوف بهبود یافتهاند و در تقریبا نیمی از افراد بهبودی جزئی ایجاد شده. حدود 25 درصد وضعیتشان ثابت باقی مانده است.
میگرن شکمی نوعی میگرن میباشد که در کودکان شایع است، اما در بزرگسالان به ندرت دیده شده است.
درد در مرکز شکم مشخصهی اصلی میگرن شکمی میباشد که میتواند شدید یا خفیف باشد.
علائم ممکن است یک ساعت یا چند روز ادامه داشته باشند.
تهوع و استفراغ در این بیماری گاهی با درد همراه است.
علت دقیقی برای میگرن شکمی هنوز تشخیص داده نشده است. ممکن است عوامل مغز و اعصاب و غدد درون ریز (هورمون) در این بیماری دخیل باشند.
میگرن شکمی ،نوعی میگرن است که بیشتر بین کودکان شایع است و برخلاف سردردهای میگرنی درد آن در ناحیه شکم احساس میشود. این بیماری اغلب برای کودکان 7 تا 10 سال اتفاق میافتد و در بزرگسالان به ندرت دیده شده. این نوع میگرن غیر معمول ، 1 تا 4 درصد کودکان را درگیر میکند و گاهی با دردهای ناحیه شکم بیماری کرون و سندرم روده تحریک پذیر اشتباه گرفته میشود.
آزمایش خاصی برای شناسایی این بیماری تأیید نشده. معمولاً پزشک پروندهی پزشکی و تاریخچهی درمانی بیمار و خانوادهی او را مورد بررسی قرار داده و شروع به سوال پرسیدن میکند. کودکان مبتلا به این بیماری، سابقهی این بیماری را در خانواده دارند. برای اطمینان از سلامت کلیه، یک تست فیزیکی هم از بیمار گرفته میشود؛ تست هایی مانند سونوگرافی و آندوسکوپی میتوانند برای تشخیص علایم میگرن شکمی کاربردی باشند.
دلیل اصلی این بیماری قابل تشخیص نیست، اما در بعضی موارد به سردردهای میگرنی شباهت دارد. براساس یکی از تئوری ها، ارتباط بین مغز با روده باعث میشود حرکت و هضم غذا به کندی انجام شده و به میگرن منجر شود. بعضی از محققین نیز بر این باورند که به تغییرات نورولوژیکی یا غدد درون ریز مرتبط است و امکان دارد ناشی از تغییرات سطح هیستامین و سروتونین در بدن باشد. عوامل ژنتیکی نیز ممکن است درگیر شوند زیرا این بیماری در کودکان دارای سابقه خانوادگی میگرن رایج است.در حدود 60 درصد مطالعات انجام شده ،به این نتیجه رسیدهاند که کودکان مبتلا به این میگرن دارای سابقهی خانوادگی این بیماری هستند.
کودکان مبتلا به سردرد میگرنی، ریسک بالاتری برای ابتلا به میگرن شکمی دارند.
میگرن شکمی در دختران بیشتر از پسران شایع است.
استرس، شرایط روحی و هیجان بر روی شدت این بیماری اثرگذار میباشد.
درد در ناحیهی شکم شاخصهی اصلی این میگرن است. شدت این درد متغیر و با این علائم همراه میباشد:
و طول مدت هر میگرن بین 1 ساعت تا 3 روز میباشد. علائم میگرن شکمی به علائم درد شکمی ناشی از بد هضمی غذا در دوران کودکی شباهت دارد.
تنها تفاوت آنها، مدتزمان درد آن میباشد که روزانه یا ماهانه بروز میکند.
علت میگرن شکمی قابل تشخیص نیست. حدود ۶۰ درصد از کودکان مبتلا به بیماری دارای سابقه خانوادگی مثبت برای میگرن هستند. از عوامل دخیل دیگر میتوان نیترات و مواد شیمیایی موجود در گوشت های فراوری شده، شکلات، و غذاهای غیرارگانیک را نام برد. بلعیدن حجم زیادی از اکسیژن، خستگی و دریازدگی هم امکان دارد از عوامل این بیماری باشند.
درمان میگرنشکمی به دو صورت کاهش نشانهها و جلوگیری از حملههای حاد انجام میشود. تا به امروز اطلاعات کافی برای تأیید نقش هر یک از داروهای خاص در درمان علائم یا جلوگیری از شدت یافتن میگرن شکمی ارائه نشده است. با این حال، داروهای ضد میگرن برای بعضی بیماران مؤثر واقع شده است.
انواع داروهایی که می توانند برای درمان میگرن شکم استفاده شوند عبارتند از:
درمان میتواند شامل مشاوره برای تشخیص عوامل و اجتناب از آنها باشد. به عنوان مثال، اگر عوامل ایجاد کننده، انواع خاصی از مواد غذایی شناسایی شده باشند، فرد باید از مصرف آنها پرهیز کند. فعالیتهایی به منظور کاهش استرس و حفظ آرامش برای بعضی از بیماران می تواند مفید باشد.
خوابرفتگی دستها، با بیحسی یا سوزنسوزن شدن همراه است. چنین حالتی در طول روز یا شب امکان دارد اتفاق بیفتد. خوابرفتگی، اصطلاح علمی این احساس میباشد. اگر در طول شب بیشتر به این احساس دچار میشویم، چند مسئلهٔ مهم در علت آن دخالت دارند. در این مقاله به علت خواب رفتن دست در خواب و راههای پیشگیری و مقابله با آن، میپردازیم.
خوابرفتگی (Pareshhesia) به احساس تیر کشیدن یا سوزشی میگویند که بیشتر نواحی دستها و پاها را درگیر میکند. خوابرفتگی برای بعضی افراد با احساس گزش پوست یا سوزنسوزن شدن و بیحسی همراه است.
خوابرفتگی در اکثر افراد رایج و دارای شدت مختلفی است. بیشتر اوقات، علت خواب رفتن دست نحوهی قرارگیری بدن است. برای مثال، شاید نحوه دراز کشیدن فرد باعث فشار روی اعصاب دستها و پاهایش شده و فرد به خوابرفتگی دچار شده است. خوابرفتگی معمولا وقتی اتفاق میافتد که عصبی تحت فشار ثابت باشد.
این شرایط پزشکی هم میتوانند از علتهای خواب رفتن دست در خواب باشند:
سندرم تونل کارپ (Carpal Tunnel Syndrome) یا نشانگان مجرای مچ دستی بسیار شایع میباشد. این سندرم زمانی اتفاق میافتد که فعالیتهایی مانند نواختن پیانو یا تایپ کردن، به عصب میانی فشار زیادی وارد میکنند. این عصب در طول بازو قرار دارد و از طریق مچ، به دست متصل میشود.
این سندرم امکان دارد به درد و بیحسی در بازوها و دستها منجر شود، اما خوابرفتگی یکی از نخستین عوارض آن میباشد که بیشتر در طول شب، در دستها و مچها اتفاق میافتد، چون افراد اکثر اوقات با مچ خم به خواب میروند.
سندرم تونل کارپ در این افراد بیشتر شایع است:
ریسک دچار شدن به آسیب عصبی در افراد مبتلا به دیابت، بیشتر میباشد و اصطلاح پزشکی برای این عارضه، نوروپاتی دیابتی (Diabetic Neuropathy) است. این عارضه زمانی پیش میآید که سطح بالای شکر و چربی در خون، با گذشت زمان به پایانههای عصبی آسیب وارد میکند.
نوروپاتی دیابتی معمولا به بیحسی و مورمور شدن پاها منجر میشود؛ البته امکان دارد روی بازوها و دستها هم اثرگذار باشد.
کمبود ویتامین B مشکلات مختلفی ازجمله مورمور شدن اندامها و کمخونی را به همراه دارد. این احساس مورمور، به خوابرفتگی دست شباهت دارد و شاید با هم اشتباه گرفته شوند.
کمبود ویتامین B در این افراد بیشتر شایع است:
نوروپاتی محیطی (Peripheral Neuropathy) آسیب عصبی میباشد که روی اندامها اثر میگذارد. یکی از انواع آن نوروپاتی دیابتی است. اما شاید عوامل دیگری باعث آسیب عصبی شده و در پی آن خوابرفتگی بازوها، دستها یا پاها اتفاق بیفتد.
بیحسی و مورمور شدن، امکان دارد از نخستین نشانههای ام اس (Multiple Sclerosis) یا تصلب بافت چندگانه باشد. این نشانهها معمولاً صورت را درگیر میکنند. اما بسته به محل ضایعات نخاعی که با اماس اتفاق میافتند، ممکن است فرد به مورمور شدن و بیحسی دستها و پاها هم دچار شود.
سکتهها و حملههای ایسکمی گذرا (Transient Ischemic Attack) هم امکان دارد به مورمور شدن و بیحسی در دستها منجر شوند.
حملهٔ ایسکمی گذرا زمانی اتفاق میافتد که چیزی موقتاً، جلوی جریان خون به مغز را بگیرد. متخصصین مغز و اعصاب، این حملهها را هشداری برای سکته معرفی میکنند.
سکتهها و حملههای اسکمی گذرا امکان دارد بر عملکرد اعصاب اثرگذار باشند، و میتوانند به تغییراتی نیز منجر شوند، از جمله خوابرفتگی در پاها و دستها و همینطور شدت یافتن احساس بیحسی یا درد.
علت خواب رفتن دست در خواب هر چه باشد، پیشگیری از آن غیرممکن نیست. برای مثال، خوابیدن در وضعیت آزادتر میتواند راهگشا باشد. برای افراد دچار به سندرم تونل کارپ، استفاده از آتل یا ورزش کردن، میتواند مؤثر باشد.
اگر علت خواب رفتن دست در خواب، کمبود ویتامین B باشد، تغییر رژیم غذایی یا تجویز مکملها توسط پزشک، میتواند راهگشا باشد.
خوابرفتگی دستها بسیار شایع است، مخصوصاً شبها، وقتی فرد در وضعیتی میخوابد که روی یکی از اعصابش فشار وارد میشود. اما اگر این احساس تداوم باید، مراجعه به پزشک ضروری است، مخصوصاً اگر با این موارد همراه است:
کیست آراکنوئید نوعی کیست است که بیشتر در سر تشکیل میشود، اما امکان ایجاد آن در اطراف نخاع نیز وجود دارد. نام این کیست آراکنوئید است، چون در فضای بین مغز، ستون فقرات و غشاء آراکنوئید ایجاد میشود. غشا آراکنوئید یکی از سه لایه غشایی میباشد که مغز و ستون فقرات بهوسیلهی آن احاطه شده است. رشد این کیست اغلب بین مغز و جمجمه و یا فضاهای اطراف مغز تحت عنوان شکمچه مغز صورت میگیرد.
پرکنندهی کیست های آراکنوئید اغلب مایع مغزی نخاعی (CSF) میباشد CSF .مایع طبیعی و محافظتکننده در بدن است که مغز و ستون فقرات توسط آن احاطه شده است. دیوارههای موجود دور این کیست اجازهی تخلیهی این مایع به سیستم CSF را نمیدهند و این قضیه باعث انباشته شدن مایع مغزی نخاعی در این کیستها میشود.
کیست آراکنوئید در کودکان معمولاً مادرزادی است. این نوع را کیست آراکنوئید اولیه مینامند. به کیستهایی که در مراحل بعدی زندگی در سر ایجاد میشوند، کیستهای ثانویه میگویند. کیستهای اولیه آراکنوئید شایعتر از کیست های ثانویه آراکنوئید هستند.
همانطور که گفته شد، کیستهای اولیه آراکنوئید در نتیجه اختلالات رشدی در مغز و نخاع بهوجود آمده و از بدو تولد با فرد همراه هستند. در واقع این نوع کیستها در طول هفته های اولیه بارداری ایجاد میشوند. کیستهای ثانویه آراکنوئید اغلب بر اثر مننژیت، آسیب دیدگی سر، تومور و یا در نتیجه جراحی مغز بهوجود میآیند. محل تشکیل اکثر کیستهای آراکنوئید در خارج از لوب تمپورال مغز در منطقهای از جمجمه تحت عنوان حفره جمجمه میباشد. کیستهای آراکنوئید که در نخاع شکل میگیرند کمتر شایع هستند. اندازه و محل کیست، به عنوان عاملی برای زمان شروع و نوع علائم شناخته میشود.
علائم کیست آراکنوئید قبل از ۲۰ سالگی و اغلب در اولین سال زندگی، خود را نشان میدهند. اما در برخی از افراد مبتلا به کیستهای آراکنوئید هرگز علائمی وجود ندارد. طبق گزارش ارائه شده توسط National Organization for Rare Disorders امکان ابتلا به این کیستها در مردان چهار برابر بیشتر از ن است.
کیستهای آراکنوئید اغلب بینشانه بروز میکنند. یعنی وجود آنها در سر، از روی ظاهر مشهود نیست. در نتیجه، اکثر افراد مبتلا تا وقتی که به دلایلی از قبیل آسیبهای وارده به سر معاینه نشدهاند، متوجه وجود آنها نخواهند شد.
گاهی کیستهای آراکنوئید با علائمی همراه هستند. بسته به انداره و محل این کیست، علائم متفاوت هستند. برای مثال، در صورت فشار آوردن کیست بر روی اعصاب یا مناطق حساس مغز یا نخاع ، امکان دارد شاهد علائمی در بدنتان باشید. در صورت قرارگیری این کیست در مغز، بروز یک یا چند مورد از علائم زیر امکانپذیر است:
درصورت قرارگیری این کیست در ستون فقرات، ممکن است شاهد علائمی مانند موارد زیر باشید:
در صورت داشتن این علائم، م با پزشک متخصص مغز و اعصاب ضروری میباشد.
علت دقیق شکل گیری کیستهای آراکنوئید در بدن تشخیص داده نشده است. محققان بر این باورند که ناهنجاریهای رشدی ناشی از پارگی غشاء عنکبوتیه یا تقسیم غیرقابل توضیح عامل اصلی بسیاری از کیستهای آراکنوئید میباشند. طبق ادبیات پزشکی، کیستهای آراکنوئید ارثی میباشند. این موضوع نشاندهندهی نقش ژنتیک در ایجاد برخی از کیستهای آراکنوئید است.
در برخی از موارد، کیست آراکنوئید در حفره وسط و همراه با توسعه نیافتگی (هیپوپلازی) و یا فشرده شدن لوب تمپورال اتفاق میافتد. نقش ناهنجاری لوب تمپورال در ایجاد این کیستها در حفره میانی شناسایی نشده است.
این نوع کیستها و برخی عوارض مربوط به آنها امکان دارد در اثر آسیب دیدگی ایجاد شوند. تروما می تواند باعث نشت مایع داخل کیست به نواحی دیگر (به عنوان مثال، فضای زیرآراکنوئید) شود. امکان پاره شدن و خونریزی عروق خونی روی سطح کیست وجود دارد. درصورت خونریزی یکی از رگهای خونی خارج از کیست، امکان بروز هماتوم وجود دارد. خونریزی داخل کیست و هماتوم، ممکن است علائمی ناشی از افزایش فشار داخل جمجمه و همچنین فشرده شدن بافت عصبی را بههمراه داشته باشد.
رشد غیر طبیعی مغز و ستون فقرات جنین در رحم مادر معمولاً منجر به کیستهای اولیه یا مادرزادی میشود. علت دقیق رشد غیر طبیعی مغز در این جنینها نامعلوم است اما امکان دارد ژنتیکی باشد. کیستهای ثانویه یا کیستهای غیر آکریوژنیک، می توانند به دلایل زیر اتفاق بیفتند.
کیستهای آراکنوئید اغلب به صورت تصادفی تشخیص داده میشوند. این تشخیص ممکن است بر اساس معاینه کامل بالینی، سابقه پزشکی بیمار و انواع آزمایشهای تخصصی، به ویژه مطالعات تصویربرداری پیشرفته مانند توموگرافی کامپیوتری (CT scan) و تصویربرداری رزونانس مغناطیسی (MRI) صورت گیرد. با استفاده از سی تی اسکن و MRI می توان کیستهای آراکنوئید را تشخیص داده و یا تأیید کرد. در طول CT اسکن، یک کامپیوتر و اشعه ایکس، از ساختار بافت مغز تصاویر مقطعی تهیه میکنند. در طول MRI، یک میدان مغناطیسی و امواج رادیویی برای ایجاد تصاویر مقطعی از مغز مورد استفاده قرار میگیرد.
همانطور که گفته شد، بیشتر کیستهای آراکنوئید به صورت تصادفی بهوجود میآیند و به مرور زمان دچار به تغییر اندازه نمیشوند. بنابراین پزشکان توصیه می کنند که صبر کنید. در صورت عدم وجود علائم، ممکن است درمان ضرورت داشته باشد و افراد مبتلا امکان دارد به صورت دورهای تحت نظارت قرار بگیرند.
روش درمان بستگی به عوامل زیر دارد:
در روش درمانی craniotomy fenestration، برای دسترسی جراح به کیست یک بخش از جمجمه برداشته می شود تا تخلیهی مایع مغزی نخاعی به فضای زیر عنکبوتیه که در آن مایع دوباره جذب میشود انجام گیرد. در بعضی از موارد امکان دارد یک دستگاه (شنت) در کیست توسط جراح برای تخلیه مایع به داخل سیستم بطن مغز کار گذاشته شود. این دستگاه عمل تخلیه کیست را انجام داده و باعث ایجاد یک گذرگاه مناسب برای تخلیه مایع مغزی نخاعی و گردش آن میشود.
با پیشرفتهایی که جدیداً در عمل جراحی پایه مغز و اعصاب به وجود آمده، این روشهای سنتی به تکنیک های اندوسکوپی کامل تبدیل شدهاند. این روشها در کوتاه ترین زمان انجام گرفته و با بهترین نتایج، کمترین عوارض و سریع ترین زمان ریکاوری همراه میباشند.
درمان کیست های آراکنوئید ستون فقرات با جراحی (برداشتن کیست) نیز امکانپذیر است. در این شرایط جراحی به طور کلی به از بین رفتن علائم میپردازد. در برخی موارد، امکان انجام جراحی برای کیستهای نخاعی وجود ندارد. در چنین مواردی، ایجاد شنت یا روزنه کیست برای تخلیه مایع ضرورت دارد.
فاسیکولاسیون یا سندرم پرش عضلانی خوشخیم که تحت عنوان ماهیچهلرزه هم شناخته میشود، دارای علائمی از قبیل لرزش عضلانی، بیحسی یا مورمور شدن در یک یا چند عضله میباشد.
سندرم پرش عضلانی خوشخیم بسیار بهندرت اتفاق میافتد و امکان دارد در تشخیص آن دچار اشتباه شده و با اسکلروز جانبی آمیوتروفیک یا همان بیماری لوژیگر اشتباه گرفته شود. با توجه به عوارض مشابه، برای تشخیص و تعیین نهایی عارضه باید به پزشک متخصص مغز و اعصاب مراجعه کرد. درمان پرش عضلانی بر کنترل نشانهها و کاهش سطح استرس و فشار ناشی از آن برای بهبود کیفیت زندگی فردی، متمرکز است.
سندرم ماهیچهلرزه منجر به احساس پرش و تکان و یا بروز بیحسیهایی در عضلات فرد میشود. لرزش عضلانی امری طبیعی است و برای هرکس پیش میآید. از نمونههای شایع آن، لرزش پلک چشم و یا عضلات پا را میتوان نام برد. در نمونه بیخطر، سرعت این لرزش به قدری زیاد است که فقط توسط خود فرد حس میشود اما حرکتی در روی عضلات به چشم نمیآید.
عضلات متشکل از بافتهای عضلانی و فیبرهای عصبی هستند که باهم باعث تحرک این بخش از بدن میشوند. پرش عضلانی زمانی اتفاق میافتد که در میان کار این دو بخش عضلات اختلالی صورت بگیرد. در واقع این عارضه خارج از کنترل مغز است بهنحوی که نتیجه این تحرکات غیرقابل پیشبینی خواهد بود.
افراد مبتلا به سندرم پرش عضلانی خوشخیم این حرکات و مورمور شدن را بهطور مداوم در یک یا بیش از یک عضله حس میکنند. این مشکل درنهایت میتواند مزمن شود بهطوریکه موقتاً ازبین رفته و بعد از مدتی بازگردد. این تحرکات ناخوشایند ممکن است بهطور تصادفی در هر یک از عضلات پیش آمده و با مرور زمان وخیمتر شود.
سندرم پرش عضلانی خوشخیم بیماریای نادر است و در حال حاضر علت اصلی آن قابل تشخیص نیست. اما طبق یک نظریه میتواند به عفونتهای ویروسی مرتبط باشد.
مصرف داروهای آلرژیزا امکان دارد حتی بدون ابتلا به این نوع از سندرم به پرش عضلانی منجر شود.
داروهایی زیر میتوانند باعث بروز سندورم پرشلرزه شوند:
با قطع مصرف داروهای فوق، این لرزهها معمولاً متوقفشده و فرد دیگر دچار سندرم ماهیچهلرزه نخواهد شد. سندرم پرش عضلانی همچنین میتواند در نتیجهی زخم و ضربه خوردن اتفاق افتاده و یا نشانهای از اضطراب یا افسردگی باشد. این لرزشها همچنین امکان دارد با دیگر بیماریهای مرتبط با استرس مانند سردرد، سندرم روده تحریکپذیر و سوزش سردل در ارتباط باشد.
کمبود بعضی از مواد معدنی مانند منیزیم یا کلسیم ممکن است باعث لرزش ماهیچه شود. برخی دیگر از عوامل زیر نیز در بروز این بیماری مؤثر هستند.
نشانههای سندرم ماهیچهلرزه خوشخیم امکان دارد در هر فرد متفاوت باشد اما نشانهی مشترک در اکثریت آنها، لرزش مداوم یک یا دو عضله در بدن میباشد. امکان بروز این لرزش در هر جای بدن وجود دارد اما معمولاً این لرزشها برای مدت طولانی در یک نقطه متمرکز میشوند.
این لرزشها را بیشتر در زمان استراحت میتوان تشخیص داد و در برخی مواقع درد یا ضعف نیز در نواحی لرزش حس میشود.
طبق یک گزارش، پرش عضلانی برای حدود 70 درصد از افراد اتفاق افتاده و ممکن است با درد، بیحسی و لرزشهای کوچک همراه باشد.
شواهدی برای ارتباط استرس و اضطراب با این بیماری وجود ندارد، اما با این وجود بسیاری از افراد استرس روزمره را دلیل وخیمتر شدن شرایط خود گزارش کردهاند. لرزش، نشانهی مشترک تمام افراد مبتلا به این بیماری است. با این حال میتوان به موارد زیر هم اشاره کرد:
برای تشخیص سندروم پرش عضلانی خوشخیم، دکتر مجموعه موارد متعددی را در شما مورد بررسی قرار میدهد. ممکن است برای واکنشپذیری و سرعت عمل تاندونها آزمایشهایی تجویز شده و در مورد سوابق پزشکی، دارویی، شخصی و سطح استرس، سؤالاتی از شما پرسیده شود. بررسیهایی نیز بر روی توانایی و مقاومت عضلات انجام خواهد شد. در دیگر بررسیها نیز ارتباط و یا نقش دیگر اختلالات مانند MS در این عارضه مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.
اگر دکتر متوجه وخامت اوضاع شود، ممکن است ارزیابی کارآمدی جریان خون، ارزیابیهای عصبی و الکترومیگورافی نیز برای شناسایی آسیبهای عصبی، ضروری باشد. سندرم پرش عضلانی خوشخیم با آسیب عصبی ارتباطی ندارد اما با شناسایی آن میتوان وجود دیگر اختلالات را تشخیص داد.
بهمحض تشخیص این بیماری، تمرکز درمان بر روی نشانهها قرار میگیرد. در حال حاضر برای از بین بردن نشانهها روش درمان دائمی و قطعی موجود نیست. با اینحال تجویز درمانهای دارویی برای رفع گرفتگی و لرزش میتواند راهگشا باشد. برخی آرامکنندگان عضلات و داروهای ضدالتهاب در تسکین درد و خستگی و درمان التهاب، میتوانند مفید باشند. مصرف مکملها در صورت شناسایی کمبود مواد معدنی، ممکن است توسط پزشک توصیه شود.
با توجه به ارتباط بین این سندرم و اضطراب و استرس، افراد مبتلا بایستی تا حد ممکن میزان فشار روانی و ذهنی روزمره را کاهش دهند.
استفاده از روشهای زیر برای کاهش استرس و اضطراب توصیه میشود.
درمان سندرم پرشلرزه خوشخیم شاید چالشی بزرگ باشد، اما تغییر سبک زندگی در کنترل آن میتواند مؤثر واقع شود.
به تجمع خون در خارج از مغز، که معمولاً براثر آسیب شدید سر ایجاد میشود، هماتوم مغزی گفته میشود. افزایش فشار مغزی و خونریزی در اثر هماتوم به مرگ ختم میشود.
برخی از هماتومهای مغزی خودبخود متوقف شده و از بین میروند. ولی برای برخی دیگر، تنها عمل جراحی راهگشا است.
در هماتوم مغزی ، خونریزی بیرون مغز و در زیر استخوان جمجمه اتفاق میافتد و همین باعث میشود که خون بین لایههای بافت اطراف مغز جمع شود.
فشاری که خونریزی به مغز وارد میکند، منجر به بروز علائم هماتوم مغزی میشود.
بالا رفتن فشار داخل جمجمه (کاسه سر) بر اثر این بیماری، میتواند به بیهوشی و مرگ ختم شود.
معمولاً آسیب سر براثر اتفاقاتی مثل تصادفات رانندگی، افتادن از بلندی، کتککاری و دعوا، منجر به هماتوم مغزی میشود.
ضربه ناگهانی به سر، منجر به پارگی رگهای خونی سطح مغز شده و درپی آن هماتوم مغزی اتفاق میافتد.
وقتی آسیب سر با خونریزی ناگهانی و شدید همراه باشد و به هماتوم مغزی منجر شود، فرد بیهوش شده و خیلی زود به حالت کما میرود.
افراد مبتلا به بیماریهای خونریزیکننده مانند هموفیلی و کسانی که مجبور به مصرف داروهای رقیق کننده خون مثل وارفارین هستند، دارای ریسک بالاتری برای ابتلا به این بیماری هستند.
در افراد دارای زمینه خونریزی، حتی آسیب نسبتا جزئی سر میتواند باعث بروز هماتوم مغزی شود.
در هماتوم مغزی مزمن، با پارگی سیاهرگهای کوچک واقع در سطح خارجی مغز، خونریزی در فضای بین جمجمه و مغز اتفاق میافتد. ممکن است تا چند روز و یا چند هفته شاهد بروز علائم نباشیم.
شکل مزمن این بیماری، در افراد سالخورده بیشتر شایع است. زیرا جمع شدن و چروک خوردن مغز در این سن باعث کشیدگی بیشتر سیاهرگهای کوچک سطح مغز و در نتیجه پارگی بیشتر آنها میشود.
همچنین مشکلات ناشی از آسیب نخاع، به ندرت منجر به هماتوم مغزی میشوند.
علائم این بیماری بسته به میزان خونریزی متفاوت است:
۱- وقتی آسیب سر با خونریزی شدید و ناگهانی همراه باشد و به هماتوم مغزی منجر شود، فرد بیهوش شده و فوراً به حالت کما میرود.
۲- امکان دارد فرد تا چند روز بعد از آسیب سر، سالم و طبیعی دیده شود، اما کمکم به گیجی دچار شده و چند روز بعد بیهوش میشود. در این حالت خونریزی کندتر اتفاق افتاده و در نتیجه هماتوم مغزی، آرامتر بزرگ میشود.
۳- درصورت تشکیل کند و آهستهی هماتوم مغزی، ممکن است تا بیش از دو هفته بعد از شروع، شاهد علائم قابل توجهی نباشیم.
علائم این بیماری عبارتند از:
• سردرد
• سرگیجه
• خوابمرگی یا خوابآلودگی شدید
• گیجی
• تهوع و استفراغ
• تغییر رفتار
• بیحسی
• ضعف و سستی
• تشنج
علائم هماتوم در افراد مختلف بهشکل متفاوت بروز میکند.
علاوه بر اندازه هماتوم مغزی، سن فرد و سابقهی داشتن دیگر بیماریها، در بروز علائم این بیماری تأثیر دارند.
افرادی که به آسیب جمجمه و ضربه به سر دچار میشوند، بعد از مراجعه به متخصص مغز و اعصاب، معمولاً ام آر آی و سی تی اسکن از سر آنها گرفته میشود. این نوع آزمایشات تشخیصی، تصاویری از داخل جمجمه ارائه میدهند که هر نوع هماتوم مغزی را میشود در آنها دید.
برای تشخیص هماتوم، ام آر آی از سی تی اسکن بهتر است، ولی سی تی اسکن سریع تر جواب را ارائه داده و بیشتر در دسترس است.
برای تشخیص این بیماری، به ندرت از روش آنژیوگرافی استفاده میشود. در روش آنژیوگرافی، کاتتر به داخل سرخرگ فرستاده شده و ماده مخصوص تزریق می شود و با اشعه ایکس، جریان خون در داخل سرخرگها و سیاهرگها نشان داده میشود.
• نوع درمان هماتوم مغزی بستگی به شدت آن دارد. درمان از مراقبت دقیق تا جراحی پیشرفته تغییر میکند.
• در هماتوم مغزی کوچک با علائم خفیف، روش درمانی خاصی به غیر از معاینه فرد توسط متخصص توصیه نمیشود.
• برای اثبات بهبودی هماتوم مغزی، انجام آزمایشات تصویربرداری مکرر از ناحیه سر ضروری است.
• در هماتومهای مغزی شدید یا خطرناک، عمل جراحی برای کم کردن فشار روی مغز ضروری است.
روش های مختلف جراحی هماتوم مغزی عبارتند از:
۱- سوراخ کردن جمجمه (کاسه سر): سوراخی در جمجمه و در بالای قسمت دچار هماتوم، ایجاد شده و از طریق این سوراخ، خون جمع شده در آنجا را بیرون میکشند.
۲- کرانیوتومی: برای دسترسی بهتر به هماتوم و همچنین کاهش فشار مغزی، بخش بزرگ تری از جمجمه برداشته میشود. مدت کوتاهی بعد از این کار، آن قسمت جمجمه سر جایش قرار خواهد گرفت.
۳- کرانیکتومی: یک قسمت از جمجمه، برای مدت زمانی طولانیتر برداشته میشود تا مغز آسیبدیده بدون تخریب دائمی منبسط (باز) شود. این روش کمتر برای درمان هماتوم مغزی به کار گرفته میشود.
افراد مبتلا به هماتوم مغزی شدید، اغلب شدیداً بیمار هستند و به دستگاه تنفس مصنوعی و سایر وسایل کمکی نیازمندند.
چرا میگرن در بارداری اتفاق میافتد؟ سردردهای میگرنی در حاملگی بسیار شایع هستند. زیرا میگرن در خانمهای در سنین باروری بیشتر شایع است و هرمونهای حاملگی قادرند به برانگیخته شدن حملهی میگرن منجر شوند. در ادامهی مقاله درمورد دلایل و راههای درمان سردردها بهخصوص در دوران بارداری میخوانید.
علت اصلی سردردهای میگرنی هنوز ناشناس است. اما به نظر میرسد، تغییرات شیمیایی در سیستم عصبی و جریان خون در مغز دلیل اصلی میگرن است. محققان بر این باورند که برآشفتگی مفرط سلولهای مغزی، به تحریک رهاسازی مواد شیمیایی در خون منجر میشود. این مواد شیمیایی، باعث برانگیختگی رگهای خونی موجود در سطح مغز میشوند. در نتیجه به تورم عروق منجر شده و باعث احساس درد میشوند. از طرفی، هورمون استروژن در بروز سردردهای میگرنی تأثیر بهسزایی دارد. به همین علت الگوهای سردرد میگرنی در دوران بارداری، قاعدگی و یائسگی دچار تغییر میشوند. سروتونین نیز، که نوعی انتقالدهنده عصبی است، در سردردهای میگرنی نقشی اساسی ایفا میکند.
فقط تغییرات هورمونی در دوران بارداری، باعث تحریک سردردهای میگرنی نمیشوند. در بیشتر ن، چندین عامل مسبب بروز سردردها هستند. برای مثال گرسنگی، استرس و بی خوابی، همگی باعث تحریک میگرن میشوند. جالب است بدانید، ممکن است عامل محرک سردرد امروز شما، دیگر هیچ وقت باعث تحریک سردردتان نشود.
ممکن است میگرن، تا چند ساعت طول بکشد و گاهی، در صورت عدم درمان، یک یا دو روز کامل طول میکشد. میگرن کاملاً غیر قابل پیش بینی است. بنابراین در حالیکه در بعضی از ن باردار، میگرن رو به وخامت میرود، در برخی دیگر امکان دارد بهطور کامل از بین برود.
برای یافتن محرکها ثبت زمان و چگونگی سردردها میتوانند یاریرسان باشند. با این کار پزشکتان نیز، بهتر قادر است روش مناسب برای درمان سردرد شما را بهکار بگیرد. علاوه بر این، با شناخت محرکهای سردرد میشود از بروز آنها در دوران بارداری جلوگیری کرد.
هرگاه سردرد به سراغتان آمد، موارد زیر را یادداشت کنید:
• علایم به خصوص: در چه مکانهایی سردرد به سراغتان میآید؟ درد آن را توصیف کنید. هرگونه حساسیت مانند حساسیت نسبت به صدا، نور و بوی خاص و همچنین حالت تهوع را هم ذکر کنید.
• ساعت شروع و پایان سردردتان را بنویسید
• غذا یا نوشیدنیهای صرفشده در طول ٢٤ ساعت گذشته
• تغییرات محیطی، مانند تغییر در آب و هوا، سفر به یک جای جدید یا امتحان غذاهای جدید
• روشهای درمانی امتحانشده و میزان مؤثر بودن یا نبودن آن
معروف ترین محرک های سردردهای میگرنی عبارتند از:
• کافئین
• شکلات
• اسپرتیم (نوعی شیرینکننده مصنوعی)
• غذاهای حاوی مواد نگه دارندهای مثل سدیمگلوتامات (MSG) و نیترات
از آنجایی که معمولاً فشار خون بالا در دوران بارداری باعث بروز سردرد میشود، پزشکان ابتدا به بررسی شرایط بیمار میپردازند تا در تشخیص دقیق میگرن دچار تردید نشوند. پزشک باید حتماً در جریان داروهای مورد مصرف بیمار، حتی از نوع گیاهی و بدون نسخه باشد. همچنین لازم است هرنوع سابقه میگرن در خانوادهتان را گزارش کنید.
بهطور معمول پزشکان میگرن را با توجه به یادداشت های مربوط به سردردتان تشخیص میدهند. رادیولوژی و سی تی اسکن به دلیل خطرناک بودن برای جنین، به هیچ عنوان در بارداری توصیه نمیشوند.
مراقبت شخصی و داشتن سبک زندگی سالم، اولین قدم برای مقابله با میگرن است. بد نیست برای کنترل میگرن در دوران بارداری به این نکات توجه کنید:
• پرهیز از محرکهای شناختهشده مانند خوردن غذاهای خاص.
• تهیهی یک برنامه زمانبندی شده و قابل پیش بینی برای غذاها و میان وعدههایتان.
• نوشیدن آب فراوان
• استراحت کافی
• ماساژ، قرار دادن کیسه یخ بر روی شقیقه ها، استراحت در مکانی تاریک و بی صدا را امتحان کنید.
اگر باردار هستید یا قصد باردار شدن دارید، ممکن است پزشکتان توصیه کند که مصرف داروهایتان را قطع کنید. او تأثیرات دارو بر جنین و خودتان را بررسی میکند. در بعضی موارد، امکان دارد پزشک براساس یک تحقیق ناتمام یا غیرقطعی و ناکافی، به تجویز یک دارو مجبور شود.
در دوران بارداری مصرف اکثر داروهای درمانی یا پیشگیری میگرن، باید قطع شود. زیرا مصرف آنها با نقصهای مادرزادی نوزادان، رابطه مستقیم دارد. بقیه داروها با عوارض ثانویهی بارداری مانند: سقط، خونریزی، یا عدم رشد جنین و رحم به صورت طبیعی مرتبط هستند.
هدف از درمان سریع، متوقف ساختن سردرد، بعد از بروز اولین نشانهها است.
مسکنها؛ که دردهای حاد میگرنی کمک می را کاهش میدهند. این قرص ها عمومی بوده و کاربردشان فقط برای میگرن نیست.
• یکی از داروهای کم خطر در دوران بارداری استامینوفن است.
• داروهای NSAID مانند آسپرین که داروهای غیر محرک و بدون استروئید محسوب میشوند، در صورت مصرف، نزدیک به زمان بسته شدن نطفه، خطر خونریزی و سقط را به همراه دارند. مصرف آنها در سه ماهه سوم بارداری، باعث افزایش خطر فشار خون در جنین خواهد شد و مصرف آن نزدیک به موعد زایمان، به افزایش خونریزی در مادر، هنگام زایمان منجر میشود.
• تحقیقات، درباره خطرات اکثر داروهای NSAID شامل ناپروکسن و ایبوپروفن، که بدون نسخه قابل خریداری هستند، در دوران بارداری هنوز ادامه دارد.
• مصرف مسکنهای حاوی نارکوتیک، که نوعی ماده مخدر هستند، توصیه نمیشود. مصرف این دارو در دورههای طولانی مدت، هم برای نوزاد و هم مادر خطر اعتیاد را به همراه دارد.
ارگوتامینها؛ که فقط برای سردردهای میگرنی تجویز میشوند. اما مصرف این قرصها نیز در دوران بارداری توصیه نمیشود. مصرف آنها در سه ماهه اول بارداری، ریسک بروز نقصهای مادرزادی را برای نوزاد بالا میبرد. این قرصها حتی ممکن است به تحریک انقباضات رحمی شدید منجر شده و درنتیجه نوزاد نارس و زودتر از موعد متولد شود.
تریپتانها؛ که فقط برای میگرن تجویز میشوند. گفته میشود که این قرصها باعث بروز نقصهای مادرزادی نمیشوند. اما تا به امروز تمام تستها فقط بر روی حیوانات بودهاند، درنتیجه نمیشود در این مورد نظر قطعی داد. رومه انجمن پزشکی آمریکا، در سال ٢٠٠٨ درباره مصرف همزمان این قرصها و دو نوع از متداولترین قرصهای ضد افسردگی، هشدار داد:
• SSRI ها که از جذب دوباره سروتونین در مغز جلوگیری میکنند.
• SNRI ها که از جذب نوراپی نفرین در مغز جلوگیری میکنند
استفاده همزمان این داروها، باعث بروز شرایط خطرناکی در فرد میشود که به آن سندروم سروتونین” میگویند.
داروهای دیگر؛ که برای ازبین بردن اثرات جانبی میگرن در دوران بارداری تجویز میشوند. مانند قرصهای ضدتهوع که برای برطرف شدن حالت تهوع ناشی از میگرن تجویز میشود. اما مصرف اکثر داروهای مصرفی برای میگرن در دوران بارداری، به اندازه کافی مورد بررسی قرار نگرفتهاند و امکان خطرناک بودن آنها برای جنین مشخص نیست.
اگر سردردهای شدید و حملات عصبی عودشونده به سراغتان میآیند، داروهای پیشگیری میتوانند راهگشا باشند یا حداقل به کاهش درد کمک کنند. مصرف خیلی از این داروها، پیش از این برای مشکلات دیگری در دوران بارداری مانند فشار خون بالا بدون مشکل تشخیص داده شده است.
م با یک متخصص مغز و اعصاب مجرب، در زمینه درمان میگرن در ن باردار توصیه میشود. معمولاً کمترین مقدار مورد نیاز دارو برای کنترل سردرد شما تجویز میشود. داروهای بی خطری که برای میگرن تجویز می شوند، معمولاً شامل پروپرانولول یا لابتالول و وراپامیل هستند، که به ترتیب موجب ترشح فاکتور بتا آدرنالین و عدم جذب کلسیم در خون میشوند.
قبل از هرگونه مصرف دارو یا گیاهان دارویی در زمان بارداری، لازم است با پزشکتان م کنید.
در صورت عدم توانایی در مصرف دارو و یا داشتن دلایل شخصی برای مصرف نکردن، وسیلهای وجود دارد که میتواند یاریرسان باشد. سفالی اولین دستگاه تأیید شده FDA میباشد که برای پیشگیری از میگرن در سنین بالای ١٨ سال کاربرد دارد. این دستگاه یک هدبند قابل حمل میباشد که بر روی پیشانی قرار گرفته و ضربههای الکتریکی به پوست وارد میکند. عصبهای مربوط به میگرن با این کار تحریک میشوند. روزانه به مدت بیست دقیقه از این دستگاه استفاده می شود و روشن شدن آن، با احساس سوزش یا حالت ماساژ همراه است.
در گذشته به دلیل عدم آگاهی و پیشداوریهای بدون پشتوانهی علمی، افراد مبتلا به صرع از ازدواج و بچهدار شدن منع میشدند. اما پیشرفت علم و شناسایی انواع حملات صرعی و راههای تشخیص و درمان این بیماری، باعث شده چنین تفکری از بین برود. امروزه صرع چه در ن و چه در مردان، دیگر دلیلی برای بچهدار نشدن نیست. طی دهه اخیر ن بسیاری با وجود ابتلا به صرع ، باردار شده و زایمان آنها بدون مشکل انجام شده است. با خواندن این مقاله افراد مبتلا و علاقهمند به بچهدار شدن میتوانند اطلاعات خود را تکمیل کنند.
خیلی کم پیش آمده که صرع ارثی باشد. اما در صورت مبتلا بودن یکی از والدین یا هر دو، احتمال مبتلا شدن کودک به صرع 5 تا 20 درصد افزایش مییابد. البته ارث بردن به میزان حادی و نوع بیماری پدر یا مادر مبتلا به صرع وابسته است.
بطور کلی صرع به دو دسته تقسیم میشود، که عبارتند از:
• «صرع منتشر» یا «گرندمال»
• «صرع موضعی» یا «پارسیل»
صرع موضعی دو زیرشاخه با نامهای صرع ساده (بدون بیهوشی) و صرع مرکب (همراه با بیهوشی) دارد. صرع پارسیل مرکب”،شایعترین نوع صرع در میان بزرگسالان میباشد. در صورت ابتلای یکی از والدین یا هر دو به صرع منتشر، ریسک انتقال این بیماری به فرزند افزایش مییابد. البته بیشتر صرعهای منتشر قابلیت درمان دارند و به ارث رسیدن آن به فرزند نگرانکننده نیست!
بله امکانپذیر است. البته باید برنامهریزیشده اقدام کرد. افراد مبتلا به صرع که قصد بارداری دارند، لازم است به نکات زیر توجه کنند:
۱ـ برای جلوگیری از مشکلهای مغزی و عصبی، مصرف اسید فولیک باید چند ماه قبل از اقدام به بارداری شروع شود. معمولاً مصرف روزانه 5-1 میلیگرم اسیدفولیک توصیه میشود.
2ـ مصرف دارو در 3 ماهه اول بارداری باید با کمترین دوز باشد و مادر باردار از مصرف سیگار و الکل، بهشدت منع میشود. سیگار و الکل نه تنها باعث افزایش بروز نقصهای مادرزادی میشود، بلکه ریسک ابتلا به صرع در کودک را نیز بیشتر میکند. الکل از جفت عبور کرده و به مایع آمنیوتیک نفوذ میکند و میزان آن در این محدوده، حدود 10 بیشتر از میزان وجود آن در خون مادر است. محققان بعد از زیر نظر گرفتن 425 نفر 2 تا 49 سال که در دوران جنینی به سندرم جنین الکلی دچار بودهاند، متوجه ابتلای ۶ درصد این افراد به صرع شدندو در 12 درصد حداقل یک بار حمله صرع دیده شده است. الکل بر رشد مغزی جنین هم میتواند اثر منفی بگذارد. مسمومیت ناشی از الکل در دوران جنینی قادر است به بروز نقصهایی در ناحیه جمجمه و صورت کودک منجر شده و عامل پایین بودن وزن نوزاد متولدشده باشد. اختلالات یادگیری، مشکلات قلبی، اختلالات رفتاری و نیز زبانی از جمله مشکلاتی است که در کودکانی که مادرشان در دوران بارداری الکل مصرف کردهاند، دیده شده است.
تشدید حملات صرعی در دوران بارداری بهندرت پیش میآید و تنها در 25 درصد ن باردار این حملات دیده شده و در 65 درصد ن مبتلا، بارداری بر صرع و تشنج بیاثر تشخیص داده شده و در 10 درصد حتی تعداد و شدت حملات تشنج کاهش پیدا کرده است. مصرف نکردن داروهای ضد تشنج از ترس آسیب رسیدن به جنین، دلیل اصلی بالاتر رفتن تعداد حملات در زمان بارداری است. در صورت مصرف مرتب داروها، تعداد حملات در دوران بارداری کاهش مییابد.
م با پزشک در صورت وم تغییر و یا کاهش دوز داروهای ضد صرع ضروری است. بهعنوان مثال مصرف داروهای ضد صرع مانند توپیرامات (Topiramate)، اکس کاربازپین (Oxcarbazepine)، گاباپنتین (Gabapentin)، لوتیراستام (Levetiracetam) و لاموتریژین (Lamotrigine) در دوران بارداری خطر کمتری دارند و به نقص مادرزادی منجر نمیشوند.
اما داروهایی مثل فنیتوئین (Phenytoin)، فنوباربیتال (Phenobarbital)، والپروات (valproate) با نامهای تجاری دپاکین و والپاکین و همچنین کاربامازپین (Carbamazepine) قادرند باعث نقص مادرزادی جنین بهخصوص در ناحیه صورت، ستون فقرات، قلب و دستگاه تناسلی جنین شوند. در برخی شرایط قطع مصرف قرص، برای مدت کوتاهی امکانپذیر است. اما باید توجه داشت که قطع داروهای صرع نباید بدون اجازه پزشک انجام گیرد، زیرا ریسک قطع ناگهانی داروهای ضد صرع در دوران بارداری بسیار بالا است.
برخی داروهای ضد صرع در دوران بارداری دارای عوارض بیشتری هستند و قادرند به نقص مادرزادی جنین منجر شوند، ممکن است در اثر مصرف داروهای ضد صرع مانند قرص کاربامازپین یا والپروئیک اسید در دوران بارداری و یا مصرف ترکیبی داروها، جنین به نقصهای مادرزادی زیر دچار شود:
• رشد ناقص انگشتان یا ناخن
• شکاف کام و لب
• ناهنجاریهای اسکلتی
• اسپینا بیفیدا (مهره شکاف دار)
• اختلالات دستگاه گوارش
• بیماری قلبی
افراد مبتلا به صرع که میخواهند باردار شوند، باید با پزشکشان م داشته باشند تا نوع داروی مصرفی آنها را تغییر دهد. البته هنوز اطلاعات کافی در مورد تاثیر داروها بر جنین موجود نیست و در مورد خطرات قطعی آن نمیتوان توضیح داد.
داروهای ضد صرع در هنگام بارداری، باعث افزایش متابولیسم ویتامین K در کبد میشوند. کمبود این ویتامین میتواند باعث تأخیر در انعقاد خون شده و به خونریزی در مغز جنین یا دیگر ارگانهای او بعد از تولد منجر شود. بنابراین مصرف مکمل ویتامین Kبرای بانوان باردار مبتلا به صرع در هفتههای پایانی بارداری توصیه شده است. نوزاد نیز به محض تولد این ویتامین تزریقی را باید دریافت کند.
مصرف داروهای ضد صرع مانند توپیرامات (Topiramate)، گاباپنتین (Gabapentin)، اکس کاربازپین (Oxcarbazepine)،لوتیراستام (Levetiracetam) و لاموتریژین (Lamotrigine) در دوران بارداری خطری ندارند و به نقص مادرزادی منجر نمیشوند.
زایمان طبیعی برای مادر باردار مبتلا به صرع امکانپذیر است. اگر مادر مبتلا به صرع در طول انقباضات رحمی به حملات تونیک – کلونیک منتشر، مکرر و غیرقابل کنترل یا تشنج های مکرر دچار شود بهطوری که توانایی زایمان طبیعی را نداشته باشد، باید سزارین شود.
این مسئله به نوع صرع وابسته است. صرعهای ساده، میوکلونی و متمرکز خطری ندارند، اما حملات تونیک – کلونیک و منتشر ممکن است برای جنین خطرناک باشد. زیرا اکسیژن رسانی به جنین را قطع میکند. در هر حال، قطع مصرف داروها در دوران بارداری توصیه نمیشود. زیرا تکرر حملات بهطور حتم برای جنین خطر بیشتری دارد.
آیا مصرف داروهای پیشگیری از حملات صرع به نقصهای جنینی منجر میشود؟
گرچه براساس آمار، فرزندان افراد مبتلا به صرع در مقایسه با سایر افراد جامعه بیشتر به نقصهای مادرزادی دچار میشوند، اما میزان نقصهای قابلتوجه تنها 2 تا 3 درصد میباشد و سایر عوارض قابل اصلاح و درمان هستند. عیوب مادرزادی تنها به دلیل مصرف دارو ظاهر نمیشوند و معمولاً ناشی از عادات نادرست دیگری مثل مصرف الکل و سیگار میباشد.
براساس توصیهی متخصصان، حتی با وجود خطرات احتمالی و تشنج در مادر مبتلا به صرع، حتماً شیردهی مشکلی ندارد. البته تمام داروهای ضد صرع از شیر عبور میکنند، اما غلظت آنها ضعیف است بر جنین و تاثیری ندارد. تنها برخی داروها که میزان غلظت آنها در خون و شیر مادر برابر است میتوانند دردسرساز شوند. بنابراین باید از همان ابتدا نوزاد زیر نظر گرفته شده و با مشاهده علائمی مثل مک زدنهای ضعیف، خواب آلودگی شدید یا شلی و سستی عضلات، شیردهی قطع شود.
برخی داروهای ضد صرع بر روی جذب داروهای پیشگیری از بارداری اثر میگذارند. به این داروها القا کننده های آنزیم های کبدی گفته میشود و قادرند باعث تسریع برخی روندها در سلول های کبدی شوند. از جمله این داروها میتوان به اکس کاربازپین (Oxcarbazepine)، کاربامازپین (Carbamazepine)، فنوباربیتال (Phenobarbital) و توپیرامات (Topiramate) اشاره کرد. اگر همزمان با داروی پیشگیری از بارداری از این داروهای ضد صرع استفاده شود باید به پزشک خود اطلاع داده و به موارد زیر را جدی گرفت:
1- اگر از قرص جلوگیری برای پیشگیری از بارداری استفاده میکنید، دوز استروژن آن باید حداقل 50 میکروگرم باشد، یعنی مقداری که بالاتر از حد معمول است. در عین حال توصیه میشود از یک روش کمکی دیگر مانند کاندوم هم استفاده شود.
2- مصرف قرص پروژسترون میتواند خطرناک باشد.
3- مصرف کپسول کاشتنی پروژسترون یا کپسول زیرپوستی توصیه نشده است.
4- اگر از روش جلوگیری اورژانسی استفاده کردید، دقت داشته باشید که دوز لوونورژسترل (Levonorgestrel) آن باید از 3 میلیگرم بیشتر باشد.
افراد زیادی در سرتاسر دنیا به افسردگی دچار هستند و از عواقب ناخوشایند آن رنج میبرند. ارتباط افسردگی و رابطه جنسی یک ارتباط یکطرفه نیست و در واقع و این دو متغیر بر یکدیگر اثرگذار هستند. اثرات ناخوشایندی که میتواند بر جنبههای مختلفی از زندگی آنها تاثیر داشته باشد. افسردگی و درمانهای مربوط به آن گاهی میتواند باعث ایجاد مشکلاتی در سلامت جنسی شما شود. با این حال برای حل هر دوی این مشکلات، همچنان امید وجود دارد. چرا که درمان یکی از آنها معمولا درمان دیگری را در پی خواهد داشت. گرچه لازم است بدانیم که پیدا کردن نقطه تعادل درست، ممکن است زمانبر باشد.
افسردگی در جوامع امروزی بسیار شایع است. بر اساس آمار و اطلاعات مرکز کنترل و پیشگیری بیماری در آمریکا از هر بیست نفر فرد بالای ۱۲ سال، یک نفر از نوعی افسردگی رنج میبرد و همچنین طبق گزارش موسسه ملی سلامت روانی این نرخ در ن رو به افزایش است. حقیقت این است که هر فردی با هر سن و شرایطی امکان دارد این بیماری را تجربه کند. از انواع افسردگی می توان موارد زیر را نام برد.
• افسردگی روانی
• اختلال افسردگی مداوم ( که علائم آن ممکن است تا دو سال تداوم یابد)
• افسردگی پس از زایمان
• اختلال دو قطبی
• اختلال عاطفی فصلی (که معمولا در ماههای زمستان بروز میکند.)
• افسردگی همراه با اختلالات اضطرابی
احساس افسردگی برای کسانی که با یکی از موارد بالا دست و پنجه نرم میکنند، چیزی بیشتر از احساسی نامطلوب است، زیرا هر یک از موارد بالا علائم متنوعی از جمله مشکلات مرتبط با سلامت جنسی آنها را در پی خواهد داشت. در ادامه مقاله، به ارتباط افسردگی و رابطه جنسی پرداخته شده و همچنین راهکارهایی برای بهبود روابط ارائه شده است.
ارتباط افسردگی و رابطه جنسی کاملاً اثبات شده است. افسردگی در هر دو جنسیت ، هم مردان و هم ن، منجر به بروز مشکلات جنسی در آنها میشود. اما همچنان تفاوتهایی در بین آنها موجود است.
طبق تحقیقات موسسه ملی سلامت روان درصد بالایی از افسردگی در ن، با تغییرات هورمونی آنها ارتباط دارد. در نتیجهی این قضیه، ن بیشتر از مردان به افسردگی دچار میشوند. از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• بعد از زایمان
• قبل از عادت ماهیانه و در طول آن
• در دوران قبل از یائسگی و در طول آن
• هنگامی که کار، خانه و زندگی خانوادگی را تسخیر میکند.
این که ن احساس ناخوشایند بیحالی افسردگی را داشته باشند بسیار محتمل است و این باعث کم شدن احساس اعتماد به نفس در آنها میشود. در نتیجه این احساسات، زندگی جنسی و روابط جنسی آنها را بسیار تحت تأثیر قرار خواهد داد. با افزایش سن ن ، بعضی از فاکتورهای جسمی میتوانند باعث کاهش لذت یک رابطهی جنسی شده و یا حتی در بعضی موارد آن را دردناک کنند. تغییرات در دیواره واژینال، ممکن است یکی از این تغییرات محسوب شود. از دیگر موارد می توان به پایین آمدن سطح استروژن اشاره کرد. در صورت جدی نگرفتن فاکتورهای ذکر شده، امکان ابتلا به افسردگی زیاد میشود. به همین دلیل بهتر است پس از مشاهده علائم افسردگی به متخصص مراجعه کنید.
عزت نفس پایین، اضطراب و احساس گناه، از دلایل شایع اختلال نعوظ در مردان میباشد و همهی این موارد میتواند نشانههایی از افسردگی محسوب شود. اما این اختلالات به صورت طبیعی با افزایش سن و سطح استرس نیز بروز میکند. موسسه ملی سلامت روان توضیح داده است که احتمال بیشتری وجود دارد که مردان فعالیتهای جسمی خود در دورهی افسردگی را کمتر کنند، این میتواند به این معنی باشد که جذابیت رابطهی جنسی برای آنها از بین برود.
در مردان، داروهای ضد افسردگی مستقیماً با ناتوانی جنسی در ارتباط است. تأخیر در ارگاسم و یا زود انزالی نیز از دیگر مشکلات احتمالی میباشد. داشتن مشکلاتی در زمینه سلامت جنسی، هم در ن و هم در مردان ، به پیدایش علائم افسردگی در آنها منجر خواهد شد که این به نوبهی خود قادر است چرخهی افسردگی و اختلال عملکرد جنسی را طولانیتر کند.
افسردگی ناشی از عدم تعادل هورمونهای شیمیایی در مغز میباشد و این می تواند در نتیجهی مسائل ژنتیکی و یا هورمونی بروز دهد. همچنین افسردگی می تواند در کنار بیماریهای دیگر نیز اتفاق بیفتد. دلیل به وجود آمدن این افسردگی اهمیتی ندارد ، مهم این است که بدانیم این بیماری میتواند علائم فیزیکی و روانی بسیار زیادی را در افراد بهوجود بیاورد. از دیگر علائم معمول افسردگی، موارد زیر را میتوان نام برد:
• کاهش علاقه و انگیزه نسبت به انجام فعالیتهای موردعلاقه
• احساس ناراحتی مداوم
• احساس درماندگی و گناه
• خستگی و بیخوابی
همه محققان بر این باورند که تقریباً تمام افراد هر شب خواب میبیند اما تمام آنچه دیده میشود در خاطر نمیماند.
انسانها از ابتدای تاریخ، نظریههایی درمورد چرایی، چیستی، معنا و عملکرد خواب دیدن، ارائه دادهاند. تا اینکه افلاطون و ارسطو به ساختن زیربنای فلسفی چیزی که روانشناسان اروپایی بعدها در سده نوزده و بیستم تحت عنوان «میل» ارائه دادند، پرداختند. در آن زمانها رویاهای بشری را به ارواح نسبت میدادند.
در فرضیههای جدید، از خواب بهعنوان راهی برای بروز و بیان میلهای ضمیر ناهوشیار انسانها در فضایی امن و «غیر واقعی» تعریف شده است. شاید برای اینکه انجام آنها ممکن است در دنیای واقعی غیر قابل قبول، ناممکن و حتی قابل پیگیری و غیرقانونی باشد. اما مسئله این است که حتی در سده بیستویکم هم هنوز دانشمندان مطمئن نیستند که «چرا ما خواب میبینیم؟».
دو دانشجوی دانشگاه شیکاگو در سال ۱۹۵۳، ، موفق به کشف پدیده حرکت تند چشم در خواب یا آرایام (Rapid eye movement sleep: REM/REMS) شدند. آنها به این نکته پی بردند که اکثر رؤیاها در این مرحله از خواب اتفاق میافتند. مشخصهی اصلی این مرحله، حرکات سریع چشم است و اینکه بدن در حالت خواب عمیق بهسر میبرد، ولی واکنش مغز در حالت بیداری است. قبل از این کشف بیشتر دانشمندان متصور بودند که در هنگام خواب، مغز از فعالیت میایستد. اما این کشف، فعال بودن مغز در خواب را ثابت کرد. این کشف در واقع پایهگذار تحقیقات اولیه در زمینه خواب و بیماریهای مربوط به آن بود که تا کنون باعث شده بیش از هشتاد نوع بیماری مربوط به خواب درمان شوند.
دکتر میشل ژووت از دانشگاه لیون فرانسه چند سال بعد از این کشف، به این نکته پی برد که فعالیت مغز در زمان REM به فعالیت آن در زمان بیداری شباهت دارد. او REM را «خواب متاقض» عنوان کرد. چون در حقیقت فعالیتهای چنینی مغز همواره با حرکات ماهیچههای بدن همراه است. وی همچنین خواب بدون REM را به دلیل کاهش فعالیتهای بدن در آن زمان، «خواب آرام» نامگذاری کرد. در دههی شصت میلادی نیز در زمینهی وم خواب در سلامت انسانها، تحقیقات زیادی انجام شد، اما هیچکدام از این تحقیقات پاسخگوی سوال اصلی محققان، که چه چیز باعث خواب دیدن ما میشود، نبودند.
برخی از دانشمندان بر این باورند که خواب دیدن تکاملی است که به دلایل روانی در انسانها بهوجود آمده است. گروهی دیگر اعتقاد دارند که بهواسطهی جریان فعالیتهای عصبی زیاد در مغز، در زمان خواب و به خصوص در زمان REM ، ممکن است خواب دیدن محصولی بی معنی منتج از این فعل و انفعالات مغزی باشد. نظریه خواب دیدن را مکانیزمی برای حل مشکلات و دست، در هم آمیختن خاطرات و پنجه نرم کردن با احساسات تلقی میکند. بنا بر این فرضیه، خواب دیدن برای حفظ سلامت احساسی و روانی افراد لازم است.
هوگو اسپیرز، روانشناس تجربی از دانشگاه لندن، در گفتگو با مجله «نشنالجئوگرافی» میگوید که با آنکه خواب دیدن حیوانات واقعا قابل تشخیص نیست، اما احتمال آن خیلی زیاد است. اسپیرز و گروهش طی تحقیقاتی به موشهای آزمایشگاهی قبل از خواب غذا نشان دادند و دریافتند که مغز آنها در زمان خواب، برای رسیدن به غذا نقشههایی طراحی میکند؛ «میتوانیم بگوییم که مغز آنها در خواب، راه رسیدن به غذا را پیدا میکند»
انسانها در زمان REM خواب میبینند و تقریبا در همه داران هم این مرحله از خواب وجود دارد. آزمایشی که بر روی گربهها در زمان خواب انجام شد، نشاندهندهی این بود که آنها در زمان خواب تصاویری را میبینند و نسبت به آنها از خود واکنش نشان میدهند.
اما با تمام تحقیقاتی که تا کنون برای پاسخ به این پدیده شگفتانگیز انجام گرفته، ما هنوز کشف نکردهایم که چرا خواب میبینیم. همچنان پرسیدن از کسی که خواب میبیند، تنها راه مطالعه خواب است. بنابراین در خصوص حیوانات نمیتوان این روش را بهکار برد.
دکتر جیم پاگل، مدیر مرکز تحقیقات خواب در ایالت کلورادوی آمریکا، اذعان کرده است که اگر ما به فواید خواب دیدن برای بدنمان پی ببریم، احتمالا میفهمیم که چرا باید یک سوم زندگیمان را در خواب سپری کنیم.
سکته مغزی در صورت اقدام به درمان در اسرع وقت، میتواند بهبود پیدا کند. ولی تأخیر در درمان کار را سختتر میکند.
میلیونها نفر در سراسر جهان، هر سال بر اثر سکته مغزی جان خود را از دست میدهند. این آمار مرگ و میر در حالی است که در صورت آگاهی بیشتر در این زمینه و مراجعهی بهموقع به متخصص مغز و اعصاب و انجام اقدامات درمانی مناسب میتوان بیمار را از مرگ نجات داد و حتی از بروز عوارضهای بعدی سکته مغزی پیشگیری کرد. ۳ تا ۶ ساعت اولیه در واقع زمان طلایی درمان محسوب میشوند و با مراجعه به پزشک داری فوق تخصص سکته مغزی میتوان امید به بهبودی بیمار داشت.
سکته مغزی حادثهای عروقی در مغز میباشد. در واقع آسیب به یکی از رگهای خونرسان به مغز یا رگهای بازگرداننده خون از مغز به قلب عامل بروز آن است. این سکته به دو نوع کلی تقسیم میشود:
• سکته بر اثر خونریزی و پارگی عروق مغز
• سکته بر اثر انسداد و ایجاد ه در یکی از رگهای مغزی
سکتههایی که به دنبال انسداد در عروق مغزی اتفاق میافتند، خود دارای دو نوع هستند:
• در نوع اول ه از قسمتی دورتر از مغز مثل قلب جدا شده و با ورود به یکی از رگهای مغزی باعث انسداد آن میشود. این حادثه را سکته مغزی ناشی از آمبولی مینامند.
• نوع دوم و شایع تر سکته، درپی انسداد عروق، بر اثر پدیده تصلب شرائین بروز میکند. در این پدیده، دیواره عروق به مرور زمان سخت، سفت و تنگ میشود و رگ را برای ایجاد ه در محل تنگی آماده میکند. در نهایت نیز تنگی تا حدی افزایش پیدا میکند که انسداد کامل رگ و سکته مغزی اتفاق میافتد.
با مراجعه بهموقع به پزشک دارای فوق تخصص سکته مغزی ریسک مرگ بر اثر سکته مغزی را میتوان از بین برد و حتی علائم مربوط به آن را کاهش داد.
از نظر بهترین متخصص مغز و اعصاب سکتههای مغزی داری سه نوع هستند:
• سکته مغزی گذرا (سکته مغزی خفیف)
• سکته ایسکمی (انسدادی)
• سکته هموراژیک (خونریزی)
بر اساس آمار بهدستآمده میتوان گفت، حدود ۸۷ درصد از سکتهها از نوع ایسکمی هستند.
۱ـ سکته مغزی گذرا:
این سکته را همچنین به عنوان سکته مغزی خفیف یا حملهی ایسکمیک موقت (TIA) میشناسند. هر عاملی که بهطور موقت، خونرسانی به مغز را قطع کند، منجر به بروز سکته خفیف میشود. علائم این نوع سکته برای مدت محدودی باقی مانده و بعد از بین میرود.
۲ـ سکته ایسکمی یا انسدادی:
سکته ایسکمی زمانی بروز میکند که یک ه خون یا تودهای به انسداد رگها و عروق مغزی منجر شود. به همین دلیل به آن سکته انسدادی میگویند.
ه خون میتواند با آترواسکلروزیس در ارتباط باشد که در نتیجهی تجمع چربی در سطح داخلی رگها بهوجود میآید. با جدا شدن بخشی از این چربیها از تودهی اصلی آن، عروق کوچک مغزی به انسداد دچار میشوند. دقیقا مشابه اتفاقی که در حملهی قلبی اتفاق میافتد. در حمله قلبی نیز تکهای از توده باعث ایجاد انسداد در عروق قلبی میشود.
• آمبولی (Embolic) : در سکتهی ایسکمیک از نوع آمبولی، ه ی خون از جایی دیگر از بدن تشکیل شده و به مغز وارد میشود. بر اساس آمار ۱۵ درصد از سکتههای آمبولیک با فیبریلاسیون دهلیزی (زمانی که ضربان قلب نامنظم است) در ارتباط هستند.
• سکته ی ترومبوتیک (Thrombotic) : در این نوع سکته هی ایجاد شده در خود عروق مغز تشکیل شده است.
به گفتهی پزشک فوق تخصص سکته مغزی ، برخلاف سکته مغزی خفیف، هی خونی که باعث سکتهی ایسکمی می شود بدون درمان از بین نمیرود.
۳ـ سکتهی هموراژیک (hemorrhagic stroke) : زمانی که عروق خونی مغز پاره شده و خون به سلول های اطراف سرازیر شود، اتفاق میافتد.
خون برای سلولهای مغزی مانند سم عمل میکند! یعنی مرگ سلولهای مغزی را رقم میزند. در نتیجه این اتفاق باعث آسیب مغزی یا حتی مرگ میشود.
بهگفتهی پزشک دارای فوق تخصص سکته مغزی ، دو نوع اصلی از سکته ی خونریزیدهنده وجود دارد:
• خونریزی درون مغزی (Intracerebral hemorrhage) : پاره شدن یکی از رگهای داخل مغز باعث ریختن خون به بافت داخل مغز میشود و در نتیجه سلولهای مغزی آسیب میبینند. فشارخون، ضربه مغزی ، بدشکلی عروق و مصرف بیش از حد داروهای رقیق کنندهی خون میتوانند مسبب این نوع خونریزی باشند.
• خونریزی زیر عنکبوتیه (Subarachnoid hemorrhage) : فضایی بین سطح بیرونی مغز و جمجمه وجود دارد. در این فضا عروق و رگ هایی قرار گرفتهاند. با پارگی این عروق خونریزی زیرعکنبوتیه اتفاق میافتد. بارزترین نشانهی آن، سردرد شدید و ناگهانی است.
آنوریسم (Aneurysms) : با ضعیف شدن دیواره رگ، چیزی شبیه حباب روی آن ایجاد شده و ممکن است باعث پارگی آن شود.
بدشکلی شریانی-وریدی: (Arteriovenous Malformation) : به شکلهای غیر معمول در وریدها میگویند. با پاره شدن وریدهای مغزی، سکته ایسکمی اتفاق میافتد.
فشار خون بالا (Hypertension) : فشار خون بسیار بالا، پارگی خود عروق داخل مغز را در پی دارد. همچنین در طولانی مدت باعث ضعیف شدن دیواره ی رگها و پارگی عروق بعد از مدتی میشود.
عوامل بروز سکته مغزی از نظر پزشک دارای فوق تخصص سکته مغزی عبارتند از:
• دیابت
• فشار خون بالا
• افزایش کلسترول
• عوامل ژنیتیکی
کمتحرکی، اضافهوزن، تغذیه نامناسب و استعمال دخانیات ریسک ابتلا به سکتههای مغزی را بالا میبرند. با ترک کردن سیگار، فعالیتهای ورزشی ، تغذیه مناسب میتوان تا حدودی از بروز سکته مغزی جلوگیری کرد. منشأ نوع خاصی از سکتههای مغزی هم ژنتیک است که معمولاً این نوع سکتهها در سنین پائینتری اتفاق میافتند. اقدام هرچه سریعتر برای درمان و مراجعه به پزشک دارای فوق تخصص سکته مغزی بسیار توصیه میشود.
• فلج صورت، بازو و پاها در همان طرف (همی پلژی)
• ضعف و کرختی صورت وبازوها یا پاها به خصوص در یک طرف بدن (همی پارزی)
• اختلال در تکلم یا در درک کلام (دیس آرتری)
• عدم تعادل و لنگ زدن (آتاکسی)
• کرختی و سوزش قسمتهای بدن، اشکال در درک وضعیت و موقعیت (پارستزی)
• اشکال در بلع (دیس فاژی)
• سردرد شدید و ناگهانی
• دو بینی، تاری دید یا از دست دادن بینایی به خصوص در یک چشم
• سرگیجه بدون دلیل و سقوط ناگهانی
• از دست دادن حافظه کوتاه مدت وطولانیمدت
• اشکال در پیدا کردن کلمات و فهمیدن آن چیزی که دیگران میگویند.
• بیاختیاری ادرار و مدفوع
• عدم توانایی در انجام حرکات ظریف.
به منظور درمان و ازبین بردن علائم سکته مغزی به متخصص مغز و اعصاب در تهران مراجعه کنید.
بهگفتهی پزشک فوق تخصص سکته مغزی برای هر نوع سکته یک دورهی طلایی درمان وجود دارد. این دورهی طلایی به شدت آسیب سکتهی مغزی و جایگاه درگیرکنندهی آن بستگی دارد.
شما ممکن است به توانبخشی نیاز داشته باشید. زیرا امکان دارد جنبههای مختلفی از سلامت شما در سکته آسیب ببیند. توانبخشی شامل فیزیوتراپی، گفتاردرمانی، کاردرمانی و ارتز و پرونز می باشد. همچنین ممکن است به ویزیت توسط پزشک فوق تخصص مغز و اعصاب و همینطور روانپزشک نیاز باشد.
سکته مغزی بر اساس نوع آن دارای درمانهای اورژانسی و اضطراری میباشد. پس از آن توانبخشی، مهمترین مرحله درمان محسوب میشود.
درمان سکته خفیف با تغییر سبک زندگی و مصرف دارو امکانپذیر است. داروهای ضدانعقاد خون برای جلوگیری از ایجاد ه و انسداد مورد استفاده قرار میگیرند.
داروهای ضدپلاکت از به هم چسبیدگی پلاکتهای خون و تشکیل ه جلوگیری میکنند. از جمله داروهای ضد پلاکت میتوان آسپرین و کلوپیدوگرل را نام برد.
همچنین امکان دارد فرد به جراحی اندآرکتومی کاروتید نیاز داشته باشد. در این جراحی شریان کاروتید که برای خونرسانی به مغز اهمیت بسیاری دارد را از هها و پلاکتها پاکسازی میکنند.
برای درمان سکتهی انسدادی ممکن است پزشک فوق تخصص مغز و اعصاب داروی حل کنندهی ه برای شما تجویز کند. این دارو باعث حل شدن هی ایجادشده میشود و در نتیجه جریان خون به حالت طبیعی بازمیگردد. برای جلوگیری از سکتهی دوم معمولاً آسپرین تجویز میشود.
تزریق دارو به عروق مغز و یا در صورت نیاز جراحی برای رفع انسداد، درمان اورژانسی در این نوع سکته محسوب میشوند.
در درمان سکتهی خونریزیدهنده، دارویی برای کاهش فشار مغز تجویز میشود. اگر خونریزی شدید باشد ممکن است جراحی تنها راه حل باشد. در این جراحی هم خون اضافی خارج شده و هم عروق ترمیم میشود.
متخصص مغز و اعصاب، متخصص اعصاب و روان، جراح مغز و اعصاب، روانکاو، روانپزشک، روانشناس و … چند بار این واژها را شنیدهاید؟
به دلیل تشابه اسمی در زبان فارسی، حتی افراد تحصیلکرده نیز این تخصصها را با هم اشتباه میگیرند. اما درواقع با چندین رشته تخصصی روبرو هستیم که حوزه فعالیتهای گسترده و متفاوت از هم دارند فقط در برخی موارد دارای اشتراکاتی هستند.
بسیار اتفاق افتاده است که بیمار درمورد وظایف هر یک از این متخصصها دچار گیجی شده و این قضیه باعث اتلاف هزینه، وقت و تأخیر در تشخیص بیماری شده است و گاهی صدمات جبران ناپذیری را برای بیمار بههمراه داشته است. علاوه بر این، معمولاً پیدا کردن بهترین متخصص مغز و اعصاب ، زمان و هزینهی زیادی را تلف میکند.
تخصصهای مغز و اعصاب
در این مقاله به شرح مفصل در مورد هریک از این تخصصها و حوزههای تخصصی پرداخته شده است.
سیستم عصبی انسان به دو دسته کلی تقسیم میشود که عبارتند از:
• اعصاب مرکزی (مغز و نخاع)
• اعصاب محیطی (اعصاب و نورونهای عضلات)
تمام بیماریها و اختلالاتی که روی هر کدام از قسمتهای سیستم اعصاب تأثیر بگذارد، در حوزه اختیارات متخصص مغز و اعصاب قرار میگیرند.
بهدلیل وجود اعصاب در همه جای بدن، بیماریهای عصبی قادرند روی هریک از اعضای بدن از جمله پوست، چشم، گوش، عضلات، دست و پا، حلق و سیستم گوارشی از دهان تا مقعد و … اثر بگذارند. بهاین جهت، تخصص مغز و اعصاب یا نورولوژیست طیف گستردهای از بیماریها را دربرمیگیرد که عبارتند از:
بیماریهای نورودجنراتیو که باعث ازبین رفتن سلولهای عصبی میشوند. مانند: آایمر و پارکینسون
بیماریهای روی عروق مغزی اثرگذارند. مانند: سکته های مغزی
انواع ضعفهای عضلانی مانند: ای ال اس
عفونتهای سیستم عصبی مانند انواع آبسههای مغزی و مننژیت
بیماری های که باعث ازبین رفتن میلین(بافت اطراف سلول های عصبی) میشوند. مانند: ام اس که مشکلات زیادی از جمله ضعف عضلانی را بههمراه دارد.
• انواع سردرد
• انواع تشنج
• اختلالات حرکتی مانند پارکینسون و پرشهای عضلانی و حرکات غیرارادی و اضافی
• اختلال تکلم و اختلالات شنوایی که به سیستم عصبی مربوط هستند. به ویژه در مواردی که ناگهانی بروز میکنند.
• بیماری های مربوط به آسیبهای نخاعی (دیسک کمر، تنگی کانال نخاعی و…)
• اختلالات خواب
• تومورهای مغزی سیستم عصبی (مسائل مربوط به جراحی، به حوزه فعالیتهای نوروسرجری یا جراحی مغز و اعصاب مربوط میشود.)
و… که بهترین متخصص مغز و اعصاب هم ممکن است در درمان آنها به متخصصان دیگری نیاز داشته باشد.
علائم هشداردهنده نورولوژی
• سردرد
• سرگیجه
• احساس گزگز و مورمور
• احساس ضعف عضلانی
• دردهای مزمن در هر جایی از بدن
• کاهش حس درد، سرما و لمس در بدن مانند بی حسی در دست، پا و صورت
• لرزش
• تغییر ناگهانی در شنوایی و بینایی
• به سختی راه رفتن (اختلال در جهت یابی و عدم تعادل، کند راه رفتن)
• خشکی عضلات
• اختلالاتی که به تفکر مربوط هستند مانند: اختلال تمرکر، از دست دادن حافظه و ضعف شناختی
• اختلالات خواب (سندروم پای بیقرار، بهسختی به خواب رفتن، بیداری انتهای شب، ناگهان به خواب رفتن و … )
• هرگونه افت سطح هوشیاری ( احساس گیجی، خوابآلودگی و…)
• اختلال در صحبت کردن (کندی در صحبت، قطع تکلم، لکنت زبان و … به ویژه در موارد بروز ناگهانی)
روش های ارزیابی
بهترین متخصص مغز و اعصاب ، روشهای مختلفی را برای تشخیص هریک از بیماریها بهکار میگیرد.
قدم اول، گرفتن شرح حال دقیق از بیمار به این نحو است:
• پرس و جو درمورد تاریخ شروع و شدت علائم
• شناسایی قسمتی که در ابتدا درگیر شده
• درک کردن سیر بیماری
بنابراین در مراجعه به بهترین متخصص مغز و اعصاب ، ارایه تمامی اطلاعات دقیق ضرورت دارد. این باعث تشخیص دقیقتر و تسریع درمان توسط پزشک متخصص میشود.
• معاینات نورولوژی با توجه به اختلالات بیمار، موارد زیر را شامل میشود:
• معاینه اندامها
• معاینات سرو گردن و ته چشم بیمار
• واکنشها
• معاینه اعصاب دوازده گانه
• وضعیت تعادل
• معاینه حس لمس
• موقعیت و…
سپس با توجه به اطلاعات به دست آمده و درنظر گرفتن تشخیصهای احتمالی، در صورت نیاز پزشک ابزارهای پاراکلینکی را برای تشخیص بهتر به کار میگیرد.
• آنژیوگرافی عروق مغزی
• سی تی اسکن
• نوار عصب و عضله (EMG-NCV)
• MRI
• نوار مغزی (EEG)
با توجه به وسعت طیف بیماریهای مغز و اعصاب، به دنبال آن درمانهای متنوعی برای انواع مختلف بیماریها درنظر گرفته شده است.
از جمله میتوان موارد زیر را نام برد:
• جراحی
• دارودرمانی
• کاردرمانی
• گفتاردرمانی
• درمانهای نوین طب فیزیکی مانند شوک ویو، مگنت تراپی و …
• فیزیوتراپی
بهدلیل این گستردگی، برای درمان بسیاری از بیماریهای نورولوژیک، چندین متخصص همزمان مشغول کار میشوند.
به عنوان مثال، در صورت مراجعه بیمار با علائم مربوط به تومور مغزی ، بعد از انجام معاینات اولیه وانجام تستهای پاراکلینیکی، در آخر تشخیص به عهده متخصص مغز و اعصاب (نورولوژیست) بوده و در صورت نیاز به جراحی، بیمار به متخصص جراح مغز و اعصاب واگذار میشود.
پیگیری های ادامه درمان را نیز نورولوژیست برعهده دارد و در صورت نیازبه تقویت عملکرد حرکتی عضلانی بیمار، فیزیوتراپیست یا متخصص طب فیزیکی مورد نیاز است و در مواردی که تومور قبل و یا بعد از جراحی، به شیمیدرمانی یا پرتودرمانی نیاز داشته باشد، بیمار به فوق تخصص انکولوژی (سرطان شناسی) و متخصص رادیوتراپی واگذار میشود.
در صورت نیاز، از پزشک عمومی خود بخواهید تا شما را جهت ادامهی درمان و یا تشخیص بیماری، به بهترین متخصص مغز و اعصاب معرفی کند. مراجعه به نورولوژیست، بلافاصله بعد از بروز علائم بیماریهای مغز و اعصاب و جلوگیری از پیشرفت بیماری بسیار ضروری است.
در طول دوره درمانی امکان دارد برای حفظ شرایط روحی، آرامش، کمک به خواب و کنترل اضطراب ناشی از بیماری و کمک به روند درمان، بیمار به روانشناس یا متخصص روانپزشکی واگذار شود.
متاسفانه در بیماریهای نورولوژی به دلیل قابل بازسازی نبودن سیستم عصبی و همچنین ناشناخته بودن مکانیسم بسیاری از بیماریها، روند درمانی طول میکشد و درموارد زیادی تنها جلوگیری از پیشرفت بیماری و عوارض جانبی که در پی دارد، امکانپذیر است و درمان قطعی میسر نیست.
با گسترش دانش پزشکی، پیشرفت تکنولوژی و همچنین فوق تخصصی شدن مداخلات تشخیصی و درمانی در رشته مغز و اعصاب، همانند سایر رشتهها فلوشیپهایی تعریف شده است.
درحال حاضر این رشته دارای شش فلوشیپ (دوره های فوق تخصصی) میباشد. که رشتههای زیر را شامل میشود:
• فلوشیپ درد
• فلوشیپ الکترومیوگرافی و هدایت عصبی محیطی
• فلوشیپ اِم اِس
• فلوشیپ رادیولوژی مداخلهای (اینترونشن)
• فلوشیپ نوروفیزیولوژی
• فلوشیپ سکته مغزی ( فوق تخصص سکته مغزی )
پزشکان عمومی بعد از گذراندن دورهی پزشکی عمومی و طرح عمومی با شرکت در دوره تخصصی چهار ساله در رشته نورولوژی و طرح دو سالهی تخصص با توجه به علاقه و نیاز، تحصیل در یکی از دورههای فوق تخصصی گفته شده را ادامه داده و به عنوان فلوشیپ بهکار خود ادمه میدهند.
سرخ میشوید و روی گونههایتان احساس داغی میکنید؟ کف دستهای شما عرق میکند؟ با تفسیر کردن حرفها و تعریفهای دیگران احساس خجالت یا شرم به شما دست میدهد؟ برخی افراد خیلی وقتها در مواجهه با موقعیتهای سادهای مانند تعریف و تشویق کردن از آنها، صدا کردن آنها در جمع، یا حتی موارد کوچکتر از این، خجالت میکشند و به دیگران اصطلاح آنها را خجالتی میدانند.
تیمی تحقیقاتی برای کنترل خجالت، برای جدایی بخشی از مغز در تلاش است. آنها به این نکته رسیدهاند که همراه با احساس خجالت که با تجربیاتی مانند شنیدن صدای آواز خواندن خودتان بروز میکند، قسمت کوچکی از بافت عمیق درون مغز، به اندازه تکهای از انگشت شست شما، ایزوله و جدا می شود.
این منطقه مغزی در افرادی مانند مبتلایان به زوال عقل، که سطوح کمخجالت را ناز خود شان میدهند، از حالت طبیعی کوچکتر است. این منطقه از مغز در واقع بخشی ضروری برای این واکنش در نظر گرفته میشود.
در نشریه Live Science از زبان تیم تحقیقاتی Sturm اینطور نوشته شده است: با از دست دادن این منطقه از مغز، واکنش خجالت در فرد از بین میرود. بیماران مبتلا به زوال عقل، از جمله افرادی با اختلالاتی مانند بیماری آایمر، اکثر شرکتکنندگان در تحقیقات Sturm را تشکیل میدهند.
در ناحیهای به نام قشر پیشسینگولیت قدامی، مرکز خجالت تمرکز داده شده است. این بافت به طور عمیقی در داخل مغز، رو به راست و جلو قرار گرفته است. این منطقه برای تنظیم بسیاری از عملکردهای خودکار بدن مانند ضربان قلب، عرق کردن و تنفس ایفای نقش میکند، اما در بسیاری از عملکردهای مربوط به تفکر، مانند رفتارهای درجستجوی پاداش (مثل کسانی که با اعتیاد دست و پنجه نرم میکنند)، احساسات و تصمیم گیری نیز مشارکت دارد. به گفتهی استورم این قسمت، دارای طرحهایی برای مراکز بالاتر و همچنین پروژههایی برای مراکز پایین میباشد. همچنین این قسمت در واکنشهای احشایی و حرکتی، نقش دوگانهای را ایفا میکند.
اندازه و شکل مناطق مغز در نزدیکی این یکی، باعث تفاوت در شخصیت فرد میشود. به عقیدهی برخی دانشمندان، منطقه خاص مغزی بزرگتر، با کارکردهای قویتر مرتبط با آن همراه میشود. به عنوان مثال، افراد برونگرا، مراکز پردازش پاداش بزرگتری را دارا هستند، در حالی که افراد خجالتی و مضطرب، مراکز تشخیص خطای بزرگتری دارند. همچنین مطابق مطالعات انجامشده، افراد بسیار بخشنده، مناطق بزرگتری مرتبط با درک باور دیگران را در خود دارند.
افرادی مبتلا به زوال عقل، به کم کردن سطح خجالت خود و حتی تماشای نمایشهای سرگرم کننده، نشسته در کنار دیگران تمایل دارند. بسیاری از کارهایی که انجام دادن آنها برای افراد مبتلا به زوال عقل راحت است، مانند خوردن از بشقاب دیگران یا ماساژ دادن غریبهها به هیچ وجه باعث خجالت آنها نمیشود.
هنگامی که استورم مغزهای آنها را اسکن کرد، دریافت که آنها مناطق خودآگاهی و خجالت کمتری نسبت به شرکت کنندگان دارند، ابعاد منطقه خجالت در قشر سینگولیت آنها کوچکتر بود. اسکن کردن این ناحیه مغز، میتوانست در تشخیص زود هنگام این موقعیت یاریرسان باشد، چرا که تغییرات اجتماعی و رفتاری قبل از بروز نشانههای دیگر، رخ میدهد.
استورم گفت: با درک بهتر تغییرات هیجانی که در این بیماریها اتفاق میافتد می توان در اوایل دوره بیماری و زمانی که تشخیص ممکن است با ابهام مواجه باشد، مفید واقع شد. یک حالتی انگل وار از تغییرات احساسی یا اجتماعی امکان دارد وجود داشته باشد که با بیماری همراه خواهد بود.
قشر سینگولیت قدامی (ACC) بخشی از قسمت جلویی سینگولیت میباشد که اطراف بخش جلویی جسم پینهای، همانند یک گردنبند قرار گرفته است و مناطق برودمن را شامل میشود. آنطور که به نظر میرسد، این قشر در انواع مختلفی از عملکردهای اتونومیک نظیر تنظیم فشار خون و ضربان قلب ایفای نقش میکند. همچنین برخی از عملکردهای سطح بالاتر مانند پیشبینی پاداش، تخصیص توجه، اصول اخلاقی و روحیات، تصمیمگیری و کنترل انگیزش (مثل نظارت بر عملکرد و تشخیص خطا) و احساسات نیز به این قشر مربوط هستند.
زوال عقل یا دمانس، علائمی مانند مشکلات ارتباطی و از دست رفتن حافظه را شامل میشود. این علائم بهواسطهی ایجاد تغییراتی در مغز به وجود میآیند. افراد مبتلا به زوال عقل ممکن است به گیجی دچار شده و توانایی بهیاد آوردن مطالب را از دست بدهند. گاهی تا آن حد پیش میرود که فرد مهارتهایی که داشته از جمله فعالیتهای عادی روزمره خود را نیز از دست میدهد. در آخر امکان دارد فرد حتی اعضای خانواده یا دوستان خود را هم به جا نیاورد. فرد مبتلا عموماً پریشان و مضطرب به نظر میرسد. زوال عقل در سالمندان بیشتر شایع است اما سالمندی دلیل اصلی آن نیست.
دمانس زمانی بروز می کند که نورون های سالم (سلول های عصبی)، از کار بازایستاده یا سلولهای مغزی مرده و یا دچار آسیب شده باشند. مرگ سلولهای مغزی و خصوصا بیماریهای نورودژنراتیو (مرگ تدریجی سلولهای مغز در اثر افزایش سن) میتواند از علل بروز دمانس باشد. این که زوال عقل باعث مرگ سلولهای مغزی میشود یا مرگ سلولهای مغزی بروز زوال عقل را در پی دارد بهدرستی مشخص نیست. در زیر به برخی ازدلایل بروز دمانس اشاره شده:
زوال عقلی عروقی:
مرگ سلولهای مغزی ناشی از بیماریهای مرتبط با عروق مغزی مانند سکته مغزی ، بروز میکند.
آسیب به سر:
چنین آسیبهایی باعث افزایش احتمال مرگ سلولهای مغزی و در پی آن بروز زوال عقل میشود. و تکرار ضربات آسیبزننده به سر برای مثال در برخی ورزشها، با افزایش احتمال بروز زوال عقل در آینده ارتباط مستقیم دارد.
بیماری ناشی از پریون:
پریونها، پروتئینهایی میباشند که درs برخی افراد امکان دارد به ایجاد بیماریهایی مانند جنون گاوی منجر شوند.
عوامل برگشتپذیر:
• افسردگی، تداخلات دارویی، اختلال در عملکرد تیروئید، کمبود ویتامینها و مصرف الکل از عوامل برگشتپذیر زوال عقل هستند و با درمان این عوامل، زوال عقل ناشی از آنها نیز بهبود پیدا میکند.
• عوامل فردی مانند سن و سال و سابقهی خانوادگی
• عفونتهای ناشی از بیماری HIV
• انواع دمانس و زوال عقلی
• هیدروسفالی با فشار طبیعی که براثر انباشته شدن مقدار اضافی مایع مغزی_نخاعی در مغز بروز میکند.
• زوال عقل پیشانی گیجگاهی (بیماری نیمن پیک)
• نشانگان داون که احتمال بروز آایمر را در افراد کم سن وسال افزایش میدهد.
• سندروم بنسون (PCA) که به بیماری آایمر شباهت دارد، ولی در ناحیهی متفاوتی از مغز اتفاق میافتد.
• بیماری پارکینسون و بیماری هانتینگتون
• ژنهایE4 چندگانه، افرادی که دارای یک نسخه از ژن E4هستند ، سه برابر بیشتر از کسانی که این ژن را ندارند، به بیماری آایمر مبتلا میشوند.
علاوه بر وجود اختلال حافظه، وجود یکی دیگر از اختلالات شناختی (کردار پریشی، زبان پریشی، ادراک پریشی) برای شناخت دمانس آایمر ضروری است. آایمر نوعی زوال عقلی است که از دست رفتن حافظه و ایجاد اختلال در سایر عملکردهای مهم ذهنی در پی آن اتفاق میافتد. این بیماری شایعترین عامل زوال عقل بوده و پیشرونده است، یعنی با گذشت زمان رو به وخامت میرود. بیماری آایمر، در واقع اعصاب مغز را دچار تغییر میکند. در نتیجهی این تغییر، ارتباط میان اعصاب مختلف مختل میشود.
مهمترین عامل مؤثر در بروز آایمر سن است، عوامل دیگری ازجمله ابتلا به دیابت، وراثت، صدمات مغزی، فشار خون و تغذیهی نامناسب در بروز آایمر تأثیر دارند.
دمانس عروقی، نوع شایع دمانس پس از آایمر میباشد که حدود 10% کل بیماران دمانس را دربر میگیرد. پارگی یا مسدود شدن عروق مغزی، نرسیدن غذا و اکسیژن به سلولهای عصبی مغز و از بین رفتن آنها دلایل بروز این نوع دمانس است. نشانههای بیماری در این نوع دمانس امکان دارد بهصورت پلکانی بوده و هر علامت به صورت ناگهانی بروز یابد.
بیشتر مبتلایان دمانس عروقی، از عوارض و بیماریهای دیگری مانند فشار خون، دیابت و میزان بالای کلسترول رنج میبرند و بسیاری از آنها، دخانیات مصرف میکنند. این نوع دمانس در سنین سالمندی شایعتر است، ولی امکان بروز آن در سنین زیر 60 سال هم وجود دارد. بروز عوارض و اختلال در این بیماران متفاوت است. علاوه بر اختلال در قضاوت و توان تصمیمگیری در کارهای معمول روزانه، عوارض فیزیکی مانند اختلال در راه رفتن، بیحسی یک طرف صورت یا یک نیمه از بدن و فلج شدن ممکن است در فرد بیمار بروز کند. تعداد سکتهها و محل ایجاد آسیبهای عروقی و شدت به وجود آمدن آنها، میتواند بهطور مستقیم بر میزان توان فیزیکی و فکری بیمار مؤثر باشد.
مغز انسان مانند کرهی جغرافیا است و دارای مناطق قارههمانند ولی به هم پبوسته به نام لوبهای مغزی میباشد. دو لوب اصلی در قسمتهای قدامی و طرفی وجود دارند که به آنها به ترتیب لوب های پیشانی و آهیانهای گفته میشود. لوبهای پیشانی مرکز برنامهریزی، توجه، قضاوت و تمام چیزهایی است که فرق ما انسانهای متمدن و پیشینیانمان را مشخص میکند. وظیفه اصلی لوبهای آهیانهای، کمک به ذخیره سازی حافظه و همچنین نگهداری گنجینهی لغات ما میباشد.
آغاز از بین رفتن سلولهای عصبی در دمانس لوب پیشانی_گیجگاهی، در این دو قسمت اصلی مغز اتفاق میافتد و با پیشرفت بیماری، به سایر قسمتها گسترش پیدا میکند. دمانس لوب پیشانی_گیجگاهی، بهطور معمول در سنین 50 و 60 سالگی اتفاق میافتد، ولی در سنین 21 سالگی و 80 سالگی نیز دیده شده است.
شایعترین انواع بیماری دمانس لوب پیشانی_گیجگاهی (FTD):
فرونتال واریانت (Frontal variant)
این نوع از زوال عقل، رفتار و شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.
زبانپریشی پیشروندهی اولیه (Primary progressive aphasia)
زبانپریشی یا آفازی، به معنی مشکل در برقراری ارتباط میباشد. این نوع آفازی خود به دو گروه تقسیم میشود:
• آفازی پیشروندهی کلامی که باعث ضعیف شدن توانایی سخن گفتن میشود.
• آفازی معنایی که توانایی فهم زبان و استفاده از آن را دچار مشکل میکند.
بروز دمانس پیشانی-گیجگاهی عامل مشخصی ندارد، پژوهشگران جهشهای ژنتیکی را به عنوان عامل برخی از انواع آن درنظر میگیرند. ساختار سلولهای مغز برخی از بیماران مبتلا به این بیماری حاوی مقادیر غیرطبیعی پروتئین میباشد.
حدود 10% مبتلایان به بیماری دمانس بیش از یک نوع دمانس را تجربه میکنند، که به آن دمانس مختلط گفته میشود. حضور همزمان آایمر و دمانس عروقی، شایعترین دمانس مختلط شناخته شده است.
لویی بادی رسوبات پروتئین هستند که به صورت میکروسکوپی در مغز بعضی از افراد وجود دارند و به نام کاشف این اجسام نامگذاری شدهاند، دلیل مبتلا بودن فرد به DLB ، رسوب همان پروتئینهای مذکور در بخشی از مغز است که کورتکس نامیده میشود.
این نوع دمانس، در سنین سالمندی بیشتر دیده شده ولی ممکن است در سنین زیر 60 سالگی نیز اتفاق بیفتد. اکثر این بیماران مشکلات حافظه و تفکر که در آایمر هم وجود دارد روبهرو هستند. دمانس لویی بادی توانایی فکر کردن، استدلال و تحلیل اطلاعات را دچار اختلال میکند، که ممکن است توانایی شخصیت، حرکت و حافظهی فرد هم درگیر شود.
خصوصیات اصلی دمانس لویی:
• سطح هوشیاری: اولین خصوصیت این است که، سطح ذهنی و هوشیاری بیمار در طول روز و یا هفته دچار تغییر میشود. به طوری که بیمار در برخی زمانها کاملا طبیعی بهنظر میرسد و گاهی کاملا به اختلالات ذهنی دچار است.
• توهمات بینایی: بروز توهمات بینایی به صورت دیدن حیوانات و اشخاص، دومین خصوصیت دمانس لویی میباشد. بیمار امکان دارد در عالم توهم، اشیا، نزدیکان و حیواناتی را بهوضوح ببیند و با آنها صحبت کند که سالها قبل فوت کردهاند و یا وجود خارجی ندارند.
• علایمی مانند پارکینسون: وجود علایمی شبیه به بیماری پارکینسون، سومین خصوصیت دمانس لویی بادی میباشد. ممکن است در تشخیص با بیماری پارکینسون اشتباه گرفته شود، به همین دلیل مراجعه به پزشک متخصص اامی است.
• حساسیت به داروهای ضد روان پریشی: حساسیت به برخی داروها خصوصاً داروهای ضدروانپریشی، چهارمین خصوصیت دمانس لویی است. مصرف دوزهای خیلی کم این داروها توسط این بیماران، ممکن است عوارضی را ایجاد کنند که معمولا در بقیه بیماران در دوزهای بالا بروز میکند.
بیشتر موارد دمانس، دارای سیری کند و چندین ساله هستند. ولی عوامل بیماریزایی وجود دارد که میتواند بیمار را با تابلوی دمانس، در عرض چند ماه کاملا از پا بیندازد. فهرست این بیماریها بسیار گسترده است و عوامل متابولیک مانند کمکاری تیروئید، عوامل عفونی مانند جنون گاوی و HIV و یا کمبود ویتامینها و ریزمغزیها را شامل میشود.
اوتیسم نوعی شرایط پیچیدهی عصبی-رفتاری است و اختلالات فرد در تعاملات اجتماعی و رشد کلامی و مهارتهای ارتباطی همراه با رفتارهای تکراری و سخت را شامل میشود. به دلیل گستردگی علائم، بیماری اختلال طیف اوتیسم (ASD) ناگذاری شده است. این بیماری اختلال در طیف وسیعی از مهارتها در سطوح مختلف را شامل میشود.
بیماری اوتیسم درجات مختلفی دارد. ممکن است در فردی بهشکل یک نقص ساده بروز کند که تا حدی باعث محدود شدن زندگی طبیعی بیمار خواهد شد و در فرد دیگر امکان دارد ناتوانی شدیدی ایجاد شود که در آن به مراقبتهای اساسی مورد نیاز است.
کودکان مبتلا به اوتیسم دارای مشکلات ارتباطی هستند و در درک تفکرات یا احساسات سایرین ناتوان هستند؛ بنابراین انتقال احساسات از طریق ژستها، کلمات، لمس کردن یا حالات صورت برای آنها دشوار است.
یک کودک اوتیسمی که بسیار حساس است، امکان دارد در مواجهه با تماس، صداها، بوها یا دیدن مناظری که برای دیگران عادی است، با مشکلاتی جدی یا در برخی موارد دردناک مواجه شود.
کودکان مبتلا به اوتیسم امکان دارد قادر به انجام دادن حرکات بدنی تقلیدی و تکراری مانند قدم زدن، تاب خوردن یا دست زدن باشند و نسبت به مردم واکنشهای غیر معمول از خود نشان دهند. گاهی به اشیا بهشدت وابسته میشوند و پذیرای تغییرات در روال عادی زندگی نیستند، بهنحوی که ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان داده و به خودشان صدمه بزنند. گاهی اوقات امکان دارد بههیچ وجه متوجه اشیا، افراد یا فعالیتهای اطراف خود نشوند. برخی از این کودکان تشنجهای شدید را تجربه میکنند؛ در برخی موارد این تشنجها در دوران بلوغ اتفاق میافتند.
اختلالات شناختی در برخی از افراد مبتلا به بیماری اوتیسم شایع است . بر خلاف اغلب اختلالات شناختی معمول که با تأخیر در تمامی زمینههای رشد تشخیص داده میشوند، اوتیسمیها گاهی دارای مهارتهای مختلفی هستند. این افراد شاید در برقراری ارتباط با سایرین ناتوان باشند، اما در زمینههای دیگری مانند ساخت موسیقی، طراحی، حل کردن مسائل ریاضی یا حفظ کردن برخی مطالب مهارتهای خارقالعادهای دارند و همچنین در تستهای هوش غیر کلامی دارای هوش متوسط یا حتی بالایی هستند.
علائم این بیماری معمولا در سه سال اول زندگی خود را نشان میدهند و در برخی از کودکان از بدو تولد قابل مشاهده است. برخی دیگر ابتدا طبیعی به نظر میرسند، اما از ۱۸ تا ۳۶ ماهگی بهطور ناگهانی علائم این بیماری در آنها دیده میشود. به هر حال اینطور تشخیص داده شده که علائم ناهنجاریهای ارتباطی تا زمان حضور یافتن در جامعه مشخص نمیشوند. بیماری اوتیسم در پسران چهار برابر بیش از دختران مشاهده شده است. اوتیسم دارای هیچ محدودیت قومی، نژادی یا اجتماعی نیست، سبک زندگی یا تحصیلات و میزان درآمد خانواده نیز هیچ تأثیری روی کودکان مبتلا به اوتیسم ندارد. روند این بیماری رو به رشد است و هنوز کاملا معلوم نیست، رشد بیماری به تشخیص آن مربوط است یا به دلیل بروز بیماریهای دیگری اتفاق میافتد.
اوتیسم تنها یک سندروم است که تحت عنوان اختلالات طیف اوتیسم شناخته شده است. سایر اختلالات ارتباط اجتماعی یا بیماریهای شناخته شده در محدودهی این طیف عبارتند از:
خیلی از افراد با شنیدن کلمهی اوتیسم ، اختلال درخودماندگی را متصور میشوند. اختلال در تعاملات اجتماعی، برقراری ارتباطات و بازیهای تخیلی در کودکان زیر ٣ سال، اختلال درخودماندگی گفته میشود.
کودکان مبتلا به این سندروم، به مشکل زبانی دچار هستند و در تست هوش میانگین هوشی بالاتر از متوسط دارند، اما مانند کودکان اوتیسمی در برقراری ارتباطات اجتماعی دارای مشکل و محدودیت هستند.
این اختلال یک دستهی عمومی و فراگیر است و شامل کودکانی میشود که برخی از رفتارهای اوتیسمی را دارند، اما در سایر دستهها قرار نمیگیرند.
کودکان مبتلا به این اختلال حداقل تا دوسالگی رشد نرمالی دارند و پس از آن بخش بزرگی از مهارتهای ارتباطی آنها مختل میشود. این اختلال بسیار نادر است و بسیاری از پزشکان متخصص بیماریهای ذهنی نسبت به آن تردید دارند و بهعنوان یک بیماری درنظر نمیگیرند.
بهدلیل ژنتیکی بودن بیماری اوتیسم، بسیاری از محققان، ترکیب خاصی از ژنها را عامل ایجاد بیماری اوتیسم در کودک میدانند، اما عواملی مانند سن بالای پدر یا مادر باعث افزایش احتمال ابتلای کودکان به اوتیسم میشود.
درصورت مصرف داروهای چاقی مفرط، دیابت و مُسکنها در دوران بارداری، احتمال ابتلای کودک به اوتیسم افزایش مییابد. در برخی موارد، یک اختلال متابولیک مادرزادی ناشی از عدم حضور یک آنزیم و سرخجه میتواند عامل اوتیسم باشد. اگرچه گاهی اوقات دلیل مشخصی برای اوتیسم موجود نیست، هیچ شواهدی هم مبنی بر دخالت واکسیناسیون در بروز اوتیسم وجود ندارد.
محققان وجود اختلالاتی در بخشهایی از مغز را عامل اوتیسم میدانند. وظیفهی این بخشها، تفسیر پیامهای دریافتی از اندامهای حسی و پردازش گفتار در مغز میباشد. همچنین تأثیر محیط روانی اطراف کودک و رفتار مراقبان او، بهعنوان یک عامل تشخیص داده نشده است.
معمولاً افراد دارای سیستم ایمنی ضعیف به عفونت مغز دچار میشوند. در افراد سالم، عفونتهای باکتریایی عامل بهوجود آمدن عفونت مغز در افراد سالم است. در عفونت مغز جمع شدن سلولهای مرده و چرکی، منجر به تورم مغز میشود و چون مغز فضای کافی در جمجمه ندارد روی قسمتهای دیگرفشار وارد میکند و میتواند عروق خونی مغز رامسدود نماید. مسدود شدن عروق مغزی و ه شدن خون از عوامل سکته مغزی هستند و در این شرایط مراجعه به پزشک دارای فوق تخصص سکته مغزی میتواند راهگشا باشد. وجود یک زخم در سر هم میتواند به عفونت مغز منجر شود. به این صورت که از راه این زخم، ویروس، باکتری و یا قارچ به مغز راه پیدا میکند و باعث عفونی شدن آن میشود. عفونت قسمتهای دیگر بدن هم میتواند دلیل عفونت مغز باشد. عفونتهای مغزی مشکلاتی در عملکرد مغز و نخاع بهوجود میآورند. تشخیص و درمان بهموقع در این بیماری بسیار اهمیت دارد. بیمار سریعا باید بستری شده و تحت درمان آنتی بیوتیک قرار گیرد و یا احتمالا جراحی شود.
از رایجترین علل عفونت مغز قارچ، ویروس و باکتری را میتوان نام برد.این عوامل از سه طریق میتوانند باعث عفونت مغز شوند:
۱ـ راه مستقیم
آسیب شدید به سر که شکستگی جمجمه را در پی داشته باشد و قارچ و باکتری از راه شکستگی به مغز راه یابند.
۲ـ راه مجاورتی
وقتی عفونت از قسمتهای دیگری از جمجمه به مغز راه یافته باشد. مانند سینوزیت، عفونت گوش و یا آبسههای دندانی.
۳ـ راه خونی
بروز بیماریهای عفونی مانند ذاتالریه که باعث میشوند عفونت از راه خون به مغز برسد.
عفونت در بخشهای مختلف بدن میتواند از طریق جریان خون به مغز راه پیدا کرده و آن را آلوده کند. شایعترین بیماریهای شناخته شده که امکان دارد به آبسه مغزی منجر شوند، عبارتند از:
• ذات الریه، برونشکتازی و دیگر عفونتها.
• اندوکاردیت، عفونت دریچه قلب
• التهاب مثانه و دیگر عفونتهای لگنی
• عفونت های شکمی مانند پریتونیت، التهاب دیواره داخلی شکم و لگن.
عوامل دیگری میتوانند ریسک ابتلا به عفونت مغز را در فرد بالا ببرند که عبارتند از:
• دیابت
• مننژیت
• عفونتهای فک و دندان
• بیماری قلبی مادرزادی
• عفونت پوست سر و یا صورت
• شانت (وسیلهای که برای کشیدن مایع نخاعی اضافی کاربرد دارد و میتواند عامل برزو عفونت باشد.)
• استفاده از داروهای سرکوبکننده سیستم ایمنی
• برای جلوگیری از حرکت سر و صورت در بیمارانی که دچار شکستگی گردن میشوند، وسیلهای با پایهها و پیچهایی بلند به نام تراکشن بهکار میبرند که میتواند عامل بروز عفونت مغز باشد.
• سردرد
• سفتی گردن
• تشنج
• ضعف عضلانی
• تب
• تهوع و استفراغ
• تاری دید و دوبینی
بسیاری از علائم مغزی در نوزادان و کودکان خردسال مشابه است. با این حال ممکن است علائم دیگری از آبسهی مغزی در کودک مشاهده شود. ممکن است در بخش نرم بالای سر کودک تورم یا برجستگی ایجاد شود. از دیگر نشانههای آبسهی مغزی در کودکان عبارتند از:
• استفراغ جهنده
• گریهی شدید
• تشنج
• سفتی در اندامها
• آسیبهای مغزی
• مننژیت
• آبسهی مجدد
متخصص مغز و اعصاب با بررسی علائم بیمار و سابقهی پزشکی فرد، امکان ضعیف شدن سیستم ایمنی فرد بر اثر عفونت یا بیماری را در نظر گرفته و آزمایشهایی از قبیل ادرار، مدفوع و خون را تجویز میکند. دیگر آزمایشهای تشخیصی عبارتند از:
• ام آر آی
• عکس و رادیوگرافی از مغز
• کشت خلط سینه
• سی تی اسکن
• لومبار پانکچر ( که در این روش سوزنی مخصوص را در پایین کمر و در داخل مجرای نخاعی قرار میدهند تا مایع نخاعی را بکشند و بر اساس یافتههای تجزیه و تحلیل و کشت این مایع، عفونت تشخیص داده شده و داروی مناسب تجویز میشود.)
در این بیماری به دلیل تورم ایجادشده، ممکن است اکسیژن یا غذا به مغز نرسد و مغز به آسیبهای جدی و دائمی دچار شده و یا حتی به مرگ ختم شود. بنابراین این وضعیت اورژانسی محسوب میشود و در ابتدای کار برای اغلب بیماران قبل از تشخیص نهایی، درمان با آنتی بیوتیک توسط متخصص عفونی آغاز میشود تا بیماری تحت کنترل قرار گیرد. اگر درمان با آنتی بیوتیک جواب ندهد یعنی سایز آبسه تغییر نکرده و کوچک نشود، مغز باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد.
اگر اندازهی آبسهی مغزی بزرگتر از ۲ سانتی متر باشد تخلیهی چرک عفونت در ابتدا باید انجام گیرد و درمان با آنتیبیوتیک بعد از جراحی باید ادامه داشته باشد.
دو روش جراحی برای درمان عفونت مغز وجود دارد:
۱ـ کشیدن آب مغز (آسپیراسیون)
در این روش بعد از انجام سی تی اسکن و تشخیص محل آبسه سوراخی کوچک در ج ایجاد میکنند وپس از تخلیه چرک و عفونت از آن سوراخ، آن را میبندند.
۲ـ کرانیوتومی
در صورت مؤثر نبودن روش آسپیراسیون، یا عود کردن مجدد آبسه، عمل کرانیوتومی انجام میشود. در این روش جراح برای دسترسی به مغز لازم است قسمت کوچکی از مو را تراشیده و قسمتی از استخوان جمجمه را بردارد و سپس آبسه را کاملا تخلیه کرده، مجددا استخوان جمجمه را به جای اصلی خودش برگرداند . پس از جراحی لازم است بیمار برای چندین هفته در بیمارستان تحت مراقبت قرار گیرد و چند نوبت تصویربرداری از مغز در این دوران صورت میگیرد تا پزشک از بهبود کامل عفونت اطمینان پیدا کند.
مشکلات بینایی، بدخوابی، ضعف عضلانی و درد مزمن ممکن است نشانههای مشکل عصبی جدی باشد.
در صورت مواجه شدن با مشکلاتی از قبیل سرگیجه، سردرد و مشکلات عصبی، خیلی بهتر است در ابتدا به پزشک عمومی مراجعه کنید و او درصورت وم شما را به یک متخصص مغز و اعصاب در تهران یا شهرهای دیگر معرفی کند. البته از یک پزشک عمومی انتظار جوابی راضی کننده برای نگرانیهای خود نداشته باشید و با معرفی شدن به متخصص مغز و اعصاب دچار اضطراب یا تشویش نشوید. در این شرایط آگاهی از اینکه متخصص مغز و اعصاب چه وظایفی را برعهده دارد و چه مشکلاتی را میتواند درمان کند، بر میزان آگاهی شما میافزاید .
متخصص مغز و اعصاب وظیفهی درمان بیماریهای مربوط به مغز، ماهیچهها، ستون فقرات و اعصاب جنبی (عصبهایی که مغز و ستون فقرات را به اعضای دیگر بدن اتصال میدهند) را برعهده دارد. بیماریهای مغز و اعصاب عبارتند از: صرع، سردرد، مشکلات حرکتی مثل لرزه و پارکینسون، سکته و بیماریهای بسیار دیگری که شرح آنها در این مقاله نمیگنجد. در ادامهی این مقاله از علائم بیماریهای مغز و اعصاب آگاه خواهید شد و خواهید دانست در چه شرایطی باید به متخصص مغز و اعصاب در تهران و یا شهرهای دیگر مراجعه کرد.
سردرد مشکلی است که برای همهی ما با شدتهای مختلف اتفاق میافتد. ممکن است احساس درد در قسمتهای مختلف از جمله بالای سر، سینوسها، گردن، در عضلات سر، شانهها و وسط جمجمه و مغز وجود داشته باشد. دلایل این سردردها میتواند خیلی چیزها باشد از عفونت سینوسی گرفته تا مراجعه به دندانپزشک، باید تمام موارد سلامتی را درنظر گرفت. علائم سردردهای جدیتر مانند میگرن عبارتند از: سردردی که مزمن است و شدیدتر میشود، استفراغ، سردردهای ناگهانی یا دردی که در اثر فشار شدت میگیرد، ، ضعف بینایی، سردردهای صبحگاهی و تشنج. در صورت شدید بودن علائم به اندازه کافی، پزشک عمومی شما را به یک متخصص مغز و اعصاب در تهران یا شهرهای دیگر معرفی خواهد کرد.
درد مزمن به دردی میگویند که ماهها یا حتی سالها ادامه داشته باشد. این درد امکان دارد در نتیجهی یک بیماری یا آسیب دیدگی بروز کند. اما درصورت ادامه دار شدن آن بعد از گذشتن دوره طولانی درمانی، باید به وجود مشکلی جدیتر مشکوک شد و پیگریهای لازم را انجام داد. وقتی پزشک عمومی قادر نباشد در مورد تشخیص دلیل این درد شما را یاری کند و علائم دیگری از جمله بیحسی، ضعف یا مشکل کنترل ادرار و مدفوع در شما بروز کند، توصیه میشود هرچه زودتر به یک متخصص مغز و اعصاب در تهران یا شهرهای دیگر مراجعه کنید.
اگر محیط اطرافتان را مدام در حال چرخیدن تصور میکنید و در راه رفتن تعادل ندارید، امکان ابتلا به بیماری سرگیجه در شما وجود دارد.
سرگیجه میتواند دارای انواع مختلفی باشد. درمان سرگیجهای که از روی عدم توازن یا بیماری سرگیجه باشد برعهدهی پزشک متخصص مغز و اعصاب میباشد. بیماری سرگیجه این احساس را در شما بهوجود میآورد که خودتان یا محیط اطرافتان دائماً در حال چرخش بهسر میبرید و نداشتن توازن باعث میشود در حفظ تعادل خود با مشکل روبرو شوید. پزشک عمومی قادر است تشخیص دهد که برای درمان سرگیجه شما مراجعه به متخصص مغز و اعصاب در تهران یا شهرهای دیگر ضرورت دارد یا خیر.
بی حسی و سوزن سوزون شدن معمولاً دلایل زیادی مانند غذا نخوردن و بد نشستن دارد. اما درصورت تداوم بیحسی یا ناگهانی بودن آن و یا اینکه فقط یک طرف درگیر شود، ممکن است مراجعه به متخصص مغز و اعصاب ضروری شود. علائمی که ذکر شد میتوانند نشانهی سکته مغزی هم باشند و در چنین درمان بهموقع بسیار مهم است. پزشک عمومی تشخیص میدهد که علائم شما سکته را نشان میدهند یا نه. و مراجعه به پزشک دارای فوق تخصص سکته مغزی میتواند بسیار مفید باشد.
ضعف عضلانی با خستگی پس از پیادهروی طولانی و درد عضلات تفاوت دارد. اما اگر برای تکان دادن عضلات، نیاز به تلاش بیش از حد معمول دارید، بهتر است با پزشک عمومی م کنید. ضعف عضلانی امکان دارد نشانهی یک بیماری جدی مربوط به سیستم عصبی باشد.
اگر راه رفتن برای شما مشکل شده، مدام زمین میخورید و بدنتان بیاختیار پرش و لرز دارد. امکان اینکه سیستم عصبیتان دچار مشکل شده باشد وجود دارد. درصورت مختل شدن زندگی روزمره توسط این مشکلات، توصیه میشود به پزشک متخصص مغز و اعصاب در تهران یا شهرهای دیگر مراجعه کنید.
بی هوش شدن، حرکت پرشی دست ها و پاها، سردرگمی و مشکلات تنفسی از علائم حمله عصبی است.
حملههای عصبی میتوانند خفیف یا بسیار شدید باشند. نشانههای حملهی عصبی عبارتند از: حرکت پرشی دستها و پاها، بیهوش شدن، مشکلات تنفسی و سردرگمی.
بعضی حملات عصبی به خاطر ترک مواد مخدر یا پایین آمدن قند خون بروز میکنند، با این حال بروز حملات عصبی بدون دلیل واضح و ناگهانی نشانهی این هستند که باید به متخصص مغز و اعصاب در تهران یا شهرهای دیگر مراجعه کنید.
ضعف بینایی ممکن است بهخاطر کهولت سن یا مشکلات سیستم عصبی بروز کند. اگر این ضعف ناگهانی است و هر دو چشم را درگیر کرده، بهتر است به چشمپزشک مراجعه کنید. چشمپزشک یا پزشک عمومی میتواند در مورد مراجعه به بهترین متخصص مغز و اعصاب راهنمای شما باشد.
بیماریهای مربوط به سیستم عصبی دلیل بعضی از اختلالهای خواب هستند. نارکولپسی یا حملهی خواب یکی از این بیماریها است که ژنتیکی است و روی سیستم عصبی مرکزی بدن هیچ تاثیری نمیگذارد.
خیلی از این علائم از بیماریهایی ناشی میشوند که به اعصاب ارتباطی ندارند. بهترین شخص برای تشخیص نیاز شما به متخصص مغز و اعصاب پزشک عمومی است. با این حال درصورت عود کردن علائم یا عدم اعتماد به پزشک عمومی، میتوانید با تشخیص خود به متخصص مغز و اعصاب در تهران یا شهرهای دیگر مراجعه کنید.
درباره این سایت